میخوام بغلت کنم اما نمیشه!انعکاس صدای کفش ها روی آسفالتای خیس!
چشماتو ببند..
لرزیدن دستا برای باز کردن در ماشین
چشماتو باز کن..
سوییچی که از لرزش زیاد میوفته زمین..
چشماتو ببند..
چشم هایی که از اشک زیاد باز نمیشن..
تپش قلب بالا..
شیشه پاکنی که بارون رو وحشیانه کنار میزنه!
نفس عمیق ولی پر از درد..
تلفنی که ویبره میره ولی توجهی بهش نمیشه..
انتخاب یک راه ..
چب یا راست؟!
! نمیدونست به حرف مغزش گوش کنه یا دلش؟
با بغضی که حالا ترکیده بود با چهره ایی که پر از ترس بود تو خیابونی که فقط قطره های بارون سکوتشو میشکست و ماشینی که سر دوراهی با تمام سرعت تمرکز کرده بود و نمیدونست کدوم سمت بپیچه
جیمین با تمام قدرتش داد زد:
خدایااااااااااااااااااااااااااا_
محکم کوبید روی فرمون
صدامو میشوی؟_
حرفاشو بیشتر میکشید تا شاید خدا صداشو بشنوه؟!
با گریه ادامه داد:
_من هیچوقت نخواستم توی این دنیای آشغال زندگی کنم!ولی حالا که تازه معنی زندگی کردن و فهمیدم میخوای ازم بگیریش؟
مچ دستش درد گرفته بود ولی محکم تر از قبل به فرمون میکوبیدش
بهم بگو کدوم سمتی برم؟؟_
جیغ میکشید؟
بگو لعنتی_
اشکاش دیدشو تار کرده بودن!با گریه سرشو روی فرمون گذاشتو زمزمه وار می گفت:
_بگو عوضی،بگو !
از ته دلش داد زد:
بگوووووووووو ، آشغال بگو کدوم سمتی برم ؟! خدایا بگو بهم_
با دستاش میزد روی فرمون ! به شیشه ! به سرش و فقط میخواست بدونه کدوم سمتی بری؟!
KAMU SEDANG MEMBACA
my soulmate[complete]
Fiksi Penggemarیونگی:من فقط میدونم نباید این اتفاق می افتاد! جیمین:چه اتفاقی؟ یونگی:نباید عاشقت میشدم...