های:)
میخواستم توی شروع فیک اینو بزارم.. ولی اون موقع خب عقلم نرسید😁😅
الان میزارمش... لطفا قبل اینکه به خوندن فیک ادامه بدین اول این متن رو بخونید♡♡
◇ژان◇
درگیر زندگی ای پر سختی و سیاهی.. پر از نیاز.. و مهمتر از همه.. پر از ترس.. ترس از تنهایی.. ترس از مردم؟ ترس از خانوادش؟ ترس از گذشته اش؟ و حتی ترس از آینده اش.. توی این دنیای پر از ترس چطوری قرار بود بیشتر از این دووم بیاره؟ بس نبود این سیزده سال؟ دیگه نمیتونست.. نه بیشتر از این نمیتونست.. مرگ براش بهتر بود تا این همه تنهایی.. تا ادامه دادن این زندگی بی معنی.!
◇ییبو◇
ورود ییبو به زندگی ژان، جون تازه ای بهش بخشید.. پسری که بوی امنیت میداد.. پسری که مراقبش بود و نمیزاشت آسیب ببینه.. کسی که.. کسی که قول داده بود از این زندگی نجاتش بده.. کسی که راه بهتری از مرگ رو جلوی پاش گذاشته بود.. کسی که براش دروازه ای شده بود برای ورود به دنیای واقعی.. برای فرار از این زندگی.. برای فرار از تموم ترساش..
YOU ARE READING
♡ Silent for 13 yaers 1 & 2 ♡
FanfictionWrite by ARALIA FULL PART 1 آپدیت فصل دوم پنجشنبه ها همچنین میتونید آپدیت این فیک رو در چنل @YizhanStories در تلگرام هر سه شنبه ساعت ۸ شب دریافت کنید.. یعنی دو روز زودتر از آپدیت واتپد! Copel: Yizhan ♡مقدمه♡ اینجا چی کار میکردم؟! الان.. این لحظه...