CH10- The Kiss

771 193 128
                                    

کیونگسو و جونگین چهار روز بعد از اون ملاقاتی که تو خونه شیوون داشتن دوباره با هم روبرو شدن اما این بار تو آپارتمان چانیول که همگی دور هم جمع شده بودن تا با هم مسابقه فوتبال ببینن. کیونگسو وارد خونه چانیول شد و ژاکتش رو درآورد و وقتی به طرف پذیرایی چرخید دید همه دارن بهش نگاه میکنن و البته که متاسفانه این "همه" شامل جونگین هم میشد! نفس عمیقی کشید و به طرف دوستاش رفت . 

دورهمیشون شامل شش نفر بود، بکهیون و چانیول، سهون و تائو و جونگین و جونگکوک که از دوستای چانیول بود. با همه سلام و احوالپرسی کرد و وقتی به جونگین رسید فقط یه لبخند مصنوعی بهش زد و بعد کنار بکهیون نشست. بازی شروع شد و همه با هیجان مشغول تماشای بازی شدن و صدای خنده و فریادهاشون خونه رو پر کرده بود.

تو طول بازی جونگین ناخودآگاه نگاهش به سمت کیونگسو کشیده میشد و وقتی به خودش میومد متوجه میشد که چند دقیقه است به پسر کوتاهتر خیره شده. کیونگسو همش داشت لبخند میزد یا میخندید. اون تا حالا این جنبه از شخصیتش رو ندیده بود. تو این مدت فقط جنبه سرد و عصبانی کیونگسو رو دیده بود و تا حالا اون رو اینطوری خوشحال یا هیجانزده ندیده بود. لبخند کیونگسو به طرز دردناکی به نظرش زیبا بود، وقتی داشت با بکهیون کل کل میکرد و میخندید چشم های گرد و قشنگش از شیطنت برق میزدن و خیره نشدن بهش هر لحظه انگار داشت سخت تر و سخت تر میشد.

به سختی نگاهش رو از اون لب های وسوسه انگیز گرفت و نفس عمیقی کشید. واقعا دلش میخواست یکی بزنه تو گوش خودش تا به خودش بیاد اما خوب امکانش نبود. تو ذهنش به خودش تشر زد "بهتره نگاه کردن بهش رو تموم کنی تا باز تو دردسر نیفتادی!"، احساس میکرد دوباره داره داغ میکنه برای همین به سرعت از جاش بلند شد و  به طرف آشپزخونه رفت. باورش نمیشد دوباره به خاطر اون پسر داره این بلا سرش میاد. یه لیوان آب سرد خورد و به سر و صورتش آب زد. آه کلافه ای کشید و بعد از چند لحظه دوباره به پذیرایی برگشت و همون جای قبلیش روی زمین نشست.

اطرافش پر از شیشه آبجو و ظرف غذا و خوراکی بود اما واقعا براش اهمیتی نداشت. بازی بالاخره تموم شد. چانیول و جونگکوک به آشپزخونه رفتن و اونجا مشغول صحبت شدن. بکهیون که از آخرای بازی همونجا روی مبل خوابش برده بود و سهون و تائو هم تو یه گوشه از خونه نشسته بودن و به نظر مشغول یه مکالمه رمانتیک بودن.

کیونگسو از جاش بلند شد و به طبقه بالا و اتاق چانیول رفت تا از سرویس بهداشتی اونجا استفاده کنه و بعد روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. بعد از چند لحظه با صدای باز شدن در به اون سمت نگاه کرد و با دیدن جونگین که وارد اتاق شد با بی حوصلگی چشم هاش رو چرخوند.

جونگین به دیوار تکیه داد و گفت "انگار تو خونه چانیول خیلی راحتی!"

Before We DisappearWhere stories live. Discover now