سلام سلام😁😁
امیدوارم خوب باشین و اگه امتحاناتون شروع شده یا نزدیکه تو درساتون موفق باشین❤❤❤
خواستم اطلاع بدم بهتون که از جایی که علامت زدم اسماته دیگه خودتون حواستون باشه😁
همین😁😁❤❤❤❤❤❤❤❤❤
با شنیدن صدای زنگ در، ضربان قلبش شروع به بالا رفتن کرد. داشت به طرف در میرفت که صدای جونگین رو از بیرون آپارتمانش شنید که با لحن کلافه ای گفت "وقتی در رو باز کنی قراره حسابی ناامید بشی!"کیونگسو با شنیدن لحن حرف زدن جونگین همین الان هم میتونست لب های آویزون شده پسر برنزه رو تصور کنه. لبخند بزرگی زد و با کنجکاوی در رو باز کرد و با دیدن دختر بچه ای که کنار جونگین ایستاده بود، لبخندش بزرگتر شد و با خوشحالی گفت "سلام پرنسس گُری!"
دقیقا همونطوری که حدس میزد، جونگین با لب های آویزون کنار دخترش ایستاده بود و دست هاش رو روی سینه اش گره زده بود. دختر بچه با دیدن کیونگسو با خوشحالی بلافاصله پرید توی بغلش و کیونگسو خم شد و اون رو از روی زمین بلندش کرد. گری دست هاش رو دور گردن کیونگسو حلقه کرد و گونه اش رو بوسید و کیونگسو با خنده موهاش رو نوازش کرد.
جونگین با غرغر گفت "قبل از اینکه از خونه بیام بیرون آوردنش پیش من و گفتن باید من فعلا نگهش دارم چون خودشون وقت دکتر داشتن!"
کیونگسو بدون اینکه به جونگین توجهی بکنه با بچه توی بغلش به طرف آشپزخونه رفت. پسر بلندتر که بهش برخورده بود دنبالشون راه افتاد و گفت "هی...مثلا من داشتم با تو حرف میزدم!"
کیونگسو دختر بچه رو روی میز آشپزخونه نشوند و در یخچال رو باز کرد و همچنان بدون اینکه کوچیکترین توجهی به جونگین بکنه با لبخند از گری پرسید "خب...الان دوست داری آب سیب بخوری یا انگور؟"
- ولی من آب پرتقال دوست دارم.
کیونگسو آروم خندید و گفت "آب پرتقال هم دارم ولی چون معمولا بچه ها آب پرتقال دوست ندارن برای همین بهت نگفتم"
گری با لحنی که انگار خیلی بهش برخورده بود گفت "ولی من بچه نیستم!"
کیونگسو خندید و یه لیوان آب پرتقال براش ریخت و گفت "درسته پرنسس! حق با توئه!"
جونگین نگاهی به کیونگسو انداخت و پرسید "خب...حالت چطوره؟"
کیونگسو برای یک لحظه بهش نگاه کرد و بعد دوباره توجهش رو به دختر بچه مقابلش داد. گونه اش رو نوازش کرد و گفت "من خوبم...خدای من! هنوزم باورم نمیشه موجود به این خوشگلی و با نمکی دختر تو باشه!"

YOU ARE READING
Before We Disappear
Фанфикکیونگسو یه آرایشگر محبوبه و تو سالن معروف XO کار میکنه که همه مشتری هاشون سلبریتی ها هستن. و یکی از مشتری هاشون مدل معروف و جذاب، کیم جونگینه... برخورد اول اونا اصلا جالب نبود...اونا از هم متنفر بودن و به نظر میرسید که جونگین از بازی دادن و اذیت کرد...