CH23- The Choice

599 142 120
                                    

صدای زنگ تلفن کیونگسو برای بار سوم بلند شد، دیگه بیشتر از این نمیتونست نادیده اش بگیره، از مشتریش عذرخواهی کرد و کمی ازش فاصله گرفت تا بتونه جواب اون تماس رو بده.

- بله شیوون؟

-کیونگی معذرت میخوام، میدونم سرت شلوغه اما میشه امروز همدیگه رو ببینیم؟

- کارت خیلی ضروریه؟ آخه...من برای امشب از قبل برنامه دارم.

-خب...اممم...نه مهم نیست ولش کن.

کیونگسو با شنیدن لحن غمگین شیوون چشم هاش رو روی هم فشار داد و گفت "اشکالی نداره، میتونم برنامم رو کنسل کنم. کجا هم رو ببینیم؟"

شیوون با صدایی که کمی خوشحال تر شده بود جواب داد "من خودم شب میام خونه ات"

- باشه.

کیونگسو اخم کوچیکی کرد. امشب با جونگین قرار داشت. قرار بود تو آپارتمانش هم دیگه رو ببینن. آهی کشید و سعی کرد فعلا بهش فکر نکنه، نمیتونست بیشتر از این مشتریش رو معطل کنه برای همین سر کارش برگشت و سعی کرد تمرکزش رو روی کارش بذاره.

بعد از تموم شدن کار مشتریش، نگاهی به گوشیش انداخت. اصلا دلش نمیخواست با جونگین راجع به این قضیه حرف بزنه. مطمئن بود که پسر جوونتر قرار نیست راحت کنسل شدن قرارشون رو قبول کنه و اونقدر بهش گیر میده تا بفهمه قضیه چیه. بعضی وقتا واقعا بچه گانه بودن رفتار جونگین  و لجبازیش عصبیش میکرد. اما مدتی بود که شیوون رو ندیده بود و یادآوری صدای ناراحتش باعث شد تصمیم بگیره بالاخره به جونگین مسیج بزنه تا زودتر برنامشون رو عوض کنه چون واقعا روش نمیشد بیشتر از این شیوون رو بپیچونه. گوشیش رو برداشت و پیامش رو فرستاد.

به "رو اعصاب"

- من امشب نمیتونم ببینمت. فکر میکنم قرارمون باشه برای فردا بهتره.

از "رو اعصاب"

- چی؟؟چرا؟؟

به "رو اعصاب"

- من الان دارم کار میکنم. خدافظ!

از "رو اعصاب"

- هی کیونگسو!

کیونگسو گوشیش رو توی جیبش برگردوند و بقیه شیفتش توجهی به پیام هایی که براش میومد نکرد. بعد از اتمام کارش از سالن بیرون رفت اما وقتی به نزدیکی ماشینش رسید سر جاش خشکش زد. با دیدن جونگین که کنار ماشینش ایستاده بود با کلافگی آهی کشید و به طرفش رفت.

Before We DisappearWhere stories live. Discover now