سلام عزیزای دلم، خوبین؟😍😍😍
با کامبکمون در چه حالین؟ من که بدجوری قفلی زدم رو همه آهنگای آلبوم😁😍😍😍
ببخشید که جواب کامنتای قسمت پیش رو ندادم، اوضاع دستم دوباره اصلا خوب نیست و این قسمت رو هم به سختی تموم کردم امشب😊😊
امیدوارم از خوندنش لذت ببرین و تو وقتای بیکاریتون هم بازدید ام وی رو فراموش نکنین😍😍😍😍😍
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
انگشت های جونگین به آرومی روی قفسه سینه پسر توی بغلش حرکت میکردن. جونگین در همون حال زمزمه کرد "میدونی واقعا یادم نمیاد چه موقع بود که فهمیدم عاشقت شدم"
کیونگسو لبخند زد و با شیطنت گفت "خب از اونجایی که یکم احمقی این چیزا طبیعیه"
جونگین آروم خندید، همونطور که به نوازش کردنش ادامه میداد گفت "من یادم رفته بود که عاشق بودن چطوریه"
- چطوری ممکنه آدم همچین حس قشنگی رو فراموش کنه؟
جونگین خیلی آروم گفت "چون عشق اولم بدجوری منو شکست"
کیونگسو نگاهی به صورت غمگینش کرد و پرسید "واقعا؟"
- آره اون موقع فقط شونزده سالم بود!
کیونگسو با شنیدنش اخم کوچیکی کرد و با تردید پرسید "منظورت...مادر گُریه؟"
جونگین چند لحظه ای تو فکر فرو رفت و بعد جواب داد "آره...جی یونگ!"
کیونگسو با دیدن حالت صورت جونگین احساس میکرد قلبش داره فشرده میشه. دستش رو روی گونه دوست پسرش گذاشت و گفت "راجع بهش برام بگو"
- اون پدرش یه عکاس بود. اون موقع من تازه وارد این کار شده بودم و برای اولین بار وقتی اومده بود تا پدرش رو ببینه باهاش آشنا شدم و از همون اول ازش خوشم اومد. میدونی از همون عشقای دوره نوجوونی که همه دچارش میشن!
جونگین چند لحظه تو فکر و خیالش فرو رفت و بعد ادامه داد "اون اوایل خیلی به من توجهی نمیکرد اما من اینقدر تلاش کردم تا بالاخره به نتیجه رسیدم. اونم کم کم عاشقم شد. شبا یواشکی از خونشون میومد بیرون تا بیاد پیش من و تمام شب رو با هم میگذروندیم. همه چی مثل یه رویا قشنگ بود"
جونگین چند لحظه سکوت کرد. اخمی روی صورتش نشست و ادامه داد "اما بعد از شش ماه اون شروع کرد به تغییر کردن و من نمفهمیدم دلیلش چیه، دلم نمیخواست باور کنم که اون عوض شده ولی انکار کردنش فایده ای نداشت. و بعد اون یهو ناپدید شد. دنبالش رفتم خونشون اما هیچکس اونجا نبود. خونه خالی بود. پدرش هم دیگه برای عکاسی به استودیو نیومد. رفتم مدرسه اش تا اونجا ببینمش اما حتی از اونجا هم رفته بود. یه جوری ناپدید شده بود که انگار اصلا هیچ وقت وجود نداشته. انگار تمام اتفاقات اون چند ماه همه اش توهمات من بوده!"
![](https://img.wattpad.com/cover/240116432-288-k491877.jpg)
YOU ARE READING
Before We Disappear
Fanfictionکیونگسو یه آرایشگر محبوبه و تو سالن معروف XO کار میکنه که همه مشتری هاشون سلبریتی ها هستن. و یکی از مشتری هاشون مدل معروف و جذاب، کیم جونگینه... برخورد اول اونا اصلا جالب نبود...اونا از هم متنفر بودن و به نظر میرسید که جونگین از بازی دادن و اذیت کرد...