جونگین با شنیدن صداهای بلندی که از توی حموم میومد بیدار شد. با صدایی که هنوز خوابالو بود پرسید "چی شده؟" و بعد پتو رو بیشتر روی خودش کشید. کیونگسو در حالی که فقط یه حوله دور کمرش پیچیده بود از حموم بیرون اومد و با عصبانیت گفت "فاک یو جونگین!"
جونگین چند لحظه سرجاش خشک شد و بعد با تعجب به کیونگسوی عصبانی خیره شد. "چرا یهویی داری به من فحش میدی؟ دیشب یه شب فوق العاده بود و تو الان باید با مهربونی به من میگفتی صبح بخیر عشقم!"
کیونگسو به صورت خودش اشاره کرد و با کلافگی گفت "اینجا رو نگاه کن!"
جونگین به صورت کیونگسو نگاه کرد تا ببینه چه مشکلی داره و بعد از چند لحظه گفت "چیه مگه؟ مثل همیشه خوشگل و جذابی!"
کیونگسو چشم هاش رو روی هم فشار داد و با صدایی که بلند شده بود گفت "به لبام نگاه کن!"
جونگین توجهش رو به لب های پسر روبروش داد و وقتی دقت کرد دید کنار لب بالاییش انگار یه لکه تیره هست. با تعجب پرسید "این چیه دیگه؟ سر صبح شکلات خوردی؟"
کیونگسو چشم غره ای بهش رفت و گفت "این مارک احمقانه ایه که تو گذاشتی کنار لبم!"
- هی! به مارک من نگو احمقانه! به نظر من که خیلی هم بهت میاد. از قبلت هم قشنگ تر شدی!
کیونگسو احساس میکرد هر لحظه ممکنه از عصبانیت منفجر بشه و با لحن تندی گفت "فاک بهت جونگین! حالا من چطوری برم سر کار؟چطوری برم جلوی مشتری هام؟ همکارا و دوستام رو چیکار کنم؟ با خودت چی فکر کردی که مارک به این بزرگی روی لبم گذاشتی؟ اونم این رنگی؟!"
بر خلاف کیونگسو که داشت از عصبانیت منفجر میشد، جونگین داشت در حالی که مثل احمق ها لبخند میزد به مارک هایی که دیشب روی پوست سفیدش گذاشته بود نگاه میکرد و از شاهکارش لذت میبرد اما وقتی نگاهش بالا اومد و با اخم غلیظ پسر کوتاهتر روبرو شد ترجیح داد برای اینکه بلایی سرش نیاد لبخندش رو جمع کنه و با بیشترین سرعتی که میتونست از جاش بلند شد و خودش رو توی حموم پرت کرد. امیدوار بود وقتی از حموم اومد بیرون کیونگسو آروم تر شده باشه.
اما وقتی بعد از یه دوش کوتاه اومد بیرون سکوت آپارتمانش توجهش رو جلب کرد و به همه جا سر کشید اما خبری از کیونگسو نبود. با لب های آویزون لگد آرومی به دیوار زد و گفت "خوب حداقل ازم خداحافظی میکردی!"
🐧🐻🐧🐻🐧🐻🐧🐻🐧🐻🐧🐻🐧🐻
کیونگسو بعد از اینکه جونگین رفت تا دوش بگیره بلافاصله لباس هاش رو پوشید و خودش رو به سالن رسوند تا قبل از رسیدن مشتری ها و بقیه همکاراش بتونه یه فکری برای لبش بکنه. وقتی به سالن رسید دید یوری زودتر از بقیه اومده و در ها رو باز کرده. به طرف یوری رفت تا ازش بخواد برای پوشوندن اون کبودی بهش یه کانسیلر بده. یوری در حالی که تمام تلاشش رو میکرد تا نزنه زیر خنده، کیونگسو رو نشوند پشت میزش و مشغول پوشوندن مارکش شد. بعد از چند دقیقه کمی عقب رفت تا کارش رو چک کنه و گفت "خب فکر کنم دیگه مشکلی نباشه"

YOU ARE READING
Before We Disappear
Hayran Kurguکیونگسو یه آرایشگر محبوبه و تو سالن معروف XO کار میکنه که همه مشتری هاشون سلبریتی ها هستن. و یکی از مشتری هاشون مدل معروف و جذاب، کیم جونگینه... برخورد اول اونا اصلا جالب نبود...اونا از هم متنفر بودن و به نظر میرسید که جونگین از بازی دادن و اذیت کرد...