اما تو آن شب تردید کردی...!
_________________
یک باز جویی موفقیت امیز مطمئنا به معنای یک پایان خوش نبود .
جونگکوک این رو زمانی متوجه شد که درست بعد از بیرون اومدن از اتاق بازجویی باهاش تماس گرفتن.تماس هایی که ساعت 2 شب گرفته میشن دونتیجه بیشتر نخواهند داشت .
یا شما رو بسیار خوشحال میکنند و یا قراره به شدت برعکس عمل کنند.و خب صدردصد خبری که به وسیله اون تماس به جونگکوک منتقل شد از نوع دوم بود .
کیم تهیونگ فرار کرده بود .... و جونگکوک اخرین نفری بود که این رو میفهمید .بعد از کارهای تکمیل پرونده زی زی و رافائل و دستوری مبنی بر انتقال اونها به زندان مرکزی داد و به سرعت پالتوی مشکی رنگش رو پوشید تا به اداره کل برگرده .
افسر جئون درحالی سوار ماشین شخصی که اداره در اختیارش قرار داده بود میشد سیگار جدیدی روشن کرد.کیم تهیونگ گند زده بود .
مطمئنا جونگکوک قصد نداشت اون رو مدت زیادی داخل بازداشتگاه نگه داره ...متاسفانه غیر از خودش کسی این رو نمی دونست ,پس تهیونگ با فرارش گند زده بود به اون برنامه ریزی که جونگکوک برای بیرون کشیدن تهیونگ از این پرونده داشت پیش میبرد .دستی به موهاش کشید و پنجره رو پایی کشید تا دود سیگار از اون سمت خارج بشه
_لعنت بهت تهیونگ...
استرس کارهایی اون پسر ممکن بود الان درحال انجام دادنش باشه مو به تنش سیخ میکرد .فقط میتونست امیدوار باشه کسی نتونه مدرکی علیه اش پیدا کنه .پوزخندی به افکارش زد .چقدر وظیفه شناس شده بود....ارزوی گیر نیفتادن یه مجرم .
مکان اداره کل
بخش جنایی
ساعت 2:43 بامدادوقتی که افسر جئون با پالتویی که به سختی میشد گفت روی شونه انداخته وارد اداره شد عرق سردی پشت گردن تک به تک افراد اون اداره نشست.
یکی از زیر دست هاش با ترس جلو اومد.
_ ق..قربان همین الان داشتیم د ..دوربین هارو چک میکردیمخودش رو برای لکنت لعنت کرد .
جونگکوک با لبخند اون رو کنار زد و وارد اتاق کنترل شد جایی که میشه گفت چندیدن افسر پلیس و مسئول ای تی مشغول انجام کاری بودن .
با وارد شدن جئون به داخل اتاق حتی یک دکترای فیزیک هم میتونست شهادت بده که اتمسفر داخل اتاق برای لحظه ای سنگین شد .
_ قربان!چند نفری احترام نظامی گذاشتند.پشت سر افسر جئون همون زیر دستی بود که زمان رسیدن افسر جئون براش وضعیت رو توضیح داد بود .با رنگی پریده جلوی در اتاق ایستاده بود و به کسایی که داشتن اون رو نگاه میکردند انگشتی کشیده شده روی گردن نشون داد"کار هممون تمومه"
افسر جئون با ارامش کنار نمایشگر اصلی ایستاد و بالای سر کسی که جلو سیستم نشسته بود قرار گرفت. مثل ببری که غزالی رو یک گوشه گیر میندازه.
YOU ARE READING
961.78 °C
Actionفصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشت...