برای آنان که قدرتی ندارند...
________________
مکان : زیر زمین- کلیسای سنت پیترو- رم
کمتر از یک هفته از آزمون کذایی مبارزه بین بچه های پروژه فرشتگان پاپ میگذشت.
کلاس های کار با اسلحه های گرم برای برنده های ازمون یا همون به اصطلاح بازماندگان شروع شده واین به معنای تمرین بچه ها تا بامداد هر شب بود.
با شروع شدن اخرین کلاس بچه های ده ساله توی صف قرار گرفتن تا خشاب اسلحه هایی که اسم هر بچه روی بدنه خشابش حک شده بود رو تحویل بگیرن .
یک تصمیم نانوشته بین مربی های پروژه باعث شده بود اونها بعد از تحویل خشاب هر اسلحه بزارن تا زمان کلاس بعدی بدنه دست بچه ها باقی بمونه و با شروع کلاس خشاب رو به اونها برگردونن.
با کنار رفتن دختری که توی صف جلوش ایستاده بود نوبتش رسید.
خشاب فلزی سیاه رنگی که اسم خودش روش نوشته شده بود رواز بین بقیه خشاب ها تشخیص داد و با برداشتنش صف رو ترک کرد تا به جایگاه تیراندازی بره.
قبل از جا انداختن خشاب داخل اسلحه اش به اسمی که روز های اول کشیش اعظم بعد از انجام غسل تعمید با اون خطابش کرده بود و بعدها اسم معنویش شده بود نگاه کرد.
کلمه " دانته " به زیبایی روی خشاب اسلحه طراحی شده بود.
اسلحه ای که طبق حرف های مربیش قرار بود برای اونها مثل عضوی از بدنشون باشه.
هنوز سه جلسه از شروع تمرینات نگذشته بود اما با هر شلیک اشتباه برای اونها مجازاتی در نظر گرفته بودند .
البته این کلاس اولین تجربه اونها برای تیر اندازی بود چون کلاس های قبلی با اجزای اسلحه های مختلف و باز و بسته کردن اشنا شده بودند و خیلی از بچه ها برای شلیک با اسلحه هاشون هیجان داشتند و حتی ممکن بود اشتباهات زیادی زمان شلیک کردن از خودشون نشون بدن ، اما برای انجام ندادن کار درست همیشه مجازاتی وجود داشت،همیشه.
مربی بعد از اینکه به خوبی منظورش رو از تنبیه شدن نشون داد بالاخره بچه هارو به سه گروه برای شلیک در سه جایگاه تیر اندازی تقسیم کرد.
تهیونگ با ده سال سن نسبت به بقیه بچه ها جسه کوچک تری داشت و حتی چندان هم بین اونها محبوب نبود.
پس طبیعی بود وقتی پسری که پشت سرش توی صف ایستاده بود با ضربه محکمی که با ارنجش به پهلوی اون کوبید تهیونگ رو روی زمین انداخت و خودش یک نفر جلوتر رفت .
حتی پسر پشت سراون و دختری که بعد از اونها قرار بود نوبتش باشه.
و در نهایت پسر بچه جایگاه انتهای صف ردیف اول از سمت راست سالن رو با موفقیت کسب کرد .
STAI LEGGENDO
961.78 °C
Azioneفصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشت...