C° 24

5.9K 1.4K 830
                                    


یک گرگ درون روح این مرد ناله سر میدهد.

ک.ت
___________________________

یونگی به سرعت جلو رفت .

_  بریم .

و در ورودی توسط افراد مسلح پارک جیمین با شدت شکسته شد .

تهیونگ اصلا حس خوبی به اون خونه نداشت 

در واقع میشه گفت نگرانیش در حدی بود که نزاره برادرش بیشتر از این پیش گام  باشه پس یونگی رو کنار زد و خودش جلو تر از همه پله های عمارت رو بالا رفت .

قسمت شمالی ساختمون ، جایی که پنجرهای نورگیر اونجا قرار داشتند پس تهیونگ بدون لحظه ای تردید به سمت شمالی راهرو رفت و قبل از همه با اون در روبه رو شد .

افسر جئون به خوبی میتونست کیم تهیونگی که به سرعت به سمت در اتاق شروع به دویدن کرده رو ببینه .

نگاهش رو از نمایشگر گرفت و به تنها دری که اون اتاق داشت خیره شده.

چند ثانیه تا رسیدن کیم تهیونگ  

برای لحظه ای افسر جئون فکر کرد  

الان میرسه 

در شکسته شد و همزمان با اون پارک جیمین و افرادش به راهرو رسیدن .

سوکجین پوزخندی زد و کنترل روی میز رو برداشت .

جونگکوک گیج شده بود ،پس چرا هیچ اتفاقی نیفتاد .

درواقع ورود کیم تهیونگ به اون اتاق همزمان بود با روشن شدن دوربین نسبتا کوچیکی که مقابل افسر پلیس قرار داشت .

اتاقی که تهیونگ در اون قرار داشت

خالی بود.

درواقع اگر اون بلندگویی که کنار پنجره روی یک استند چرخ دار قرار گرفته بود و اون پروژکتوری که روی یک میز چوبی قرار گرفته بود تا روی پارچه سفید دیوار کوب چیزی رو به نمایش بزار در نظر نگیریم، بله اون اتاق خالی بود.

سوکجین با صدای بلند میخندید.

یونگی با عصبانیت به اسپیکر کنار پنجره نگاه کرد .

درواقع علاقه شدیدی به این داشت که اون بازوکا رو از مشاور پارک جیمین قرض بگیره تا فقط با شلیک اون بلندگو از شر صدای اون روباه صفت راحت بشه.

حتی داشت واقعا به سمت اون مردی که بازوکا رو روی شونه راستش انداخته بود میرفت که ناگهان با روشن شدن پروژکتور و بازتاب نورش روی پارچه ی دیوار کوب متوقف شد.

درواقع هرشخص واکنش متفاوتی داشت.

مین یونگی شوکه شد

و پارک جیمین 

میشه گفت چیزی بین حیرت و عصبانیت

تهیونگ اما...

تهیونگ یخ زد 

961.78 °CWhere stories live. Discover now