C° 27

5.4K 1.3K 849
                                    

نمی خواستم از دستت بدهم

اگر این جهنم لعنتی بگذارد.

ک. ت
___________

افسر جئون فشار محکمی به دندون اسیاب فک پایینش وارد کرد .

در حد جهنم درد میکرد اما برای فعال شدن اون ردیابی که توی دندونش کاشته شده لازم بود .

در همون زمان با فعال شدن ردیاب اشوب در اداره پلیس اغاز شد.

مامور های پلیس مثل زنبور های کارگر از سمتی به سمت دیگه می دویدن و در راس همه جانگ دستور میداد.


جانگ هوسوک با روشن شدن  نور قرمز روی صفحه بالاخره از پشت سیستم بیرون پریده بود .

_ تیم الف اماده باشه....تیم آی تی موقعیت لحظه ای رو میخوام همین آلان! روی صفحه اصلی!!!!

همزمان که جلیقه اش رو میپوشید اضافه کرد .

_ بهتره برای هرچیزی اماده باشین !

و بالاخر یکی از افسر ها با احترام گوشی بیسمش رو براش به گوش راستش وصل کرد .

دستش رو روی گوشی گذاشت تا صداش رو تمام تیم بشنون.

_ آماده؟

چند صدای تایید از افسرهایی که پشت فرمون های ماشین پلیس نشسته بودند توی گوشی هوسوک پخش شد .

_ خوبه !

پوزخندی به برنامه از پیش مشخص شده فرمانده بخش جنایی زد .

استعداد و شامه جئون واقعا برای این شغل حیف شده بود .

کدوم مامور پلیسی بعد از تهدید شدن توسط قاتل پرونده ای که روش کار میکنه  دستور کاشته شدن یه ردیاب توی دهنش رو میده ؟

کدوم احمقی انقدر اینده نگره ؟

با صدایی واضح دستور نهایی رو اعلام کرد.

_ به دستور افسر جئون جونگکوک میریم که عملیات نجات رو شروع کنیم!

 حداقل افتخار نجاتش با خودش بود .



ماشینی که توسط کیم تهیونگ داشت داخل جاده حرکت میکرد 

سرعتی دیوانه وار داشت .

البته این نظر راننده ای بود که به دستور پارک جیمین داشت اون ماشین رو دنبال میکرد .

یونگی با لبخند که صرفا از روی ادب به راننده گفت 

_ میدونی که موتور ماشین بهتر از اینم میتونه عمل کنه .

پارک جیمین که بر حسب اتفاق کنارش نشسته بود ابروش رو بالا انداخت .

_ منظورت چیه .

یونگی با نیشخند بهش نگاه کرد .

_ یعنی یکم پاش رو روی گاز کوفتی فشار بده به جایی بر نمیخوره .

961.78 °CWhere stories live. Discover now