C° 28

5.4K 1.3K 910
                                    

«آن روز،
من با خود شیطان حرف زدم!»

_______________________

با بیرون اومدن سوکجین از آشپز خونه دوباره اتمسفر سالن تغییر کرد .

جونگکوک  با استرس به رد شدن اون مرد از کنارش نگاه میکرد اما اون بدون اهمیت دادن به افسر پلیس خون آلوده داخل سالن از کنار مبل چرم رد شد لپ تابش رو برداشت و دوباره به اونحا برگشت تا به اشپز خونه بره و قهوه ای جدید برای خودش بریزه.

البته که قرار بود از یک لیوان جدید هم استفاده کنه ,متاسفانه لیوان قبلیش توی یک حادثه کاملا تصادفی شکسته بود.



وقتی کیم سوکجین با لیوان قهوه اش روی همون مبل چرم بوفالو نشست جئون میدونست که زمان وقت کشی شروع شده .

افسر پلیس میدونست که حدودا نیم ساعت برای اماده شدن تیم نجات کافیه اما از محل دقیق خونه ای که داخل اون بود خبر نداشت ,پس دقیقا نمیدونست که تا کی باید سعیش رو بکنه .

البته با در نظر گرفتن زمانی که این مرد به کیم تهیونگ برای تصمیم گیری داده بود افسر جئون فقط میتونست امیدوار باشه تا قبل از تموم شدن زمان تهیونگ جانگ هوسوک افرادش رو فرستاده باشه.

مرد از بالای لیوان تمام مدت درحال نگاه کردن به افسرزخمی بود .

_ توی فکری جئون 


جونگ کوک گردن خون الودش رو تکون داد تا حداقل عضلات گردنش توی مدت زمان پیشه رو دچار گرفتگی نشه .

شرایط خنده داری بود , اون هم دقیقا زمانی که یه قاتل بالفطره مقابلت داره کافئین روزانه اش رو کوفت میکنه و برای زنده نگه داشتنت تا شب تصمیم میگیره تو داری به گرفتگی عضلاتت فکر میکنی.

شاید همین فکر باعث شد جونگ کوک با خنده ای که ناگهانی از دهنش ازاد شده بود جمله اش رو شروع کنه.


_ داشتم فکر میکردم که داستانه تو این وسط چیه .

سوکجین ابرو بالا انداخت .

_ داستان من ؟ 

این مرد به اندازه کافی باهوش بود ,پس جئون قرار نبود با دروغگویی عصبیش کنه .

_ برام سواله که چرا کیم تهیونگ وقتی برای اولین بار دستگیر شد تو رو لو نداد , منظورم اینه که 

کمی مکث کرد تا توجه مرد بیشتر به مکالمه جلب بشه .

_هردومون میدونیم دیگه ازت نمیترسه , حداقل الان نه.

سوکجین برای اولین بار صادقانه خندید.

_ واقعا خیلی ادم جالبی هستی جئون... اونقدر جالب که دوست دارم تیکه های بدنتو توی الکل نگه دارم .

درون افسر جئون مطمئنا به خونسردی اون قیافه ای نبود که به کیم سوکجین تحویل داد.

اصلا علاقه ای به فانتزی های کوفتیت راجب قطعه قطعه شدنم ندارم!

961.78 °CWhere stories live. Discover now