C° 30

13.8K 2.1K 2.2K
                                    

"رد انگشت تو
بر حلق من و حلق خودت،
هر دوتامان سر کیفیم که مرگ آمده است"

'علیرضا آذر '

____________

تهیونگ به سرعت اسلحه اش رو بالا گرفت و مقابل صورت سوکجین نگه داشت.

با عصبانیت غریید.

_ هیونگ!

سوکجین نیشخند زد.

_درست سر وقت رسیدی.

با قدم های حساب شده عقب رفت و درعین حال اسلحه اش مستقیما به سمت افسر پلیس نشونه رفته بود.

تهیونگ با نگرانی دست هیونگش رو نگاه میکرد. میدونست اگر اراده کنه بدون دیدن هم میتونه جمجمه افسر پلیس رو سوراخ کنه.

_ در رو ببند تهیونگ!

سوکجین درحالی که کنار افسر پلیس ایستاده بود دستور داد،پس تهیونگ به ناچار در ورودی رو بست و به ارومی جلو اومد.

_ این بین من و توبود هیونگ، نباید پای اونو وسط میکشیدی.

همزمان مراقب بود که هیونگش از رفتارش برداشت سو نکنه و به ارومی جلوتر اومد. زخم های افسر پلیس هنوز خون ریزی داشت و اوضاع صورتش اصلا جالب نبود.

با صدای که از زیر کفش هاش شنید نگاه کوتاهی به کف زمین انداخت.

تکه های شکسته لیوان هنوز روی زمین بود و مطمئنا ذهن تهیونگ به درستی متوجه ماجرا و ربط اونها به صورت افسرجئون شد.

سوکجین با نگاهی کلافه و بی حوصله اسلحه اش رو کنار شقیقه افسر جئون نگه داشت و به کمک موهای افسر پلیس سرش رو بالا کشید.

_ جدی تهیونگ؟ ته حدس زدنت اینکه که من بخاطر فضولی های کوچیکت و کارکردن برای مافیای اون برادر روباه صفتت این ماجرا رو راه انداختم ؟ ازت ناامید شدم بچه.

موهای جئون رو بالا تر کشید و کیم تهیونگ برای لحظه ای از جا پرید. سوکجین بدون توجه نگاه عصبی افسر پلیس با لحن تمسخر امیزی اون رو مخاطب قرار داد.

_ حتی توام حدس های بهتری داشتی جئونی.

تهیونگ بخش به بخش تهدید کرد_ ولش کن هیونگ!

جونگکوک با ارامش قطعات پازل رو کنار هم گذاشت و برای اولین بار بعد از رسیدن کیم تهیونگ بالاخره صحبت کرد.

_ تو از اون یکی خوشت نمیاد درسته؟ با تهیونگ مشکلی نداری

سوکجین به وجد اومد. همون دستی که تا لحظاتی پیش موهای افسر پلیس رو چنگ میزد حالا با مهربونی داشت اون رو نوازش میکرد.

_ درسته، البته خیلی هم با " این یکی"بدون مشکل نیستیم.افرین.

جونگوک بدون توجه به مردی که با اسلحه بالای سرش ایستاده بود به تهیونگ نگاه کرد.

961.78 °CWhere stories live. Discover now