حقیقتی که پشت درک دروغین مخفی شده!
____________هردو پسر با تردید به هم نگاه میکرند.
کشیش با عصبانیت فریاد زد.
_گفتم شروع کنید .تهیونگ نمیخواست.
نمیتونست اولین دوستش رو به همین راحتی از دست بده .
ایوان چند قدم جلو اومد .
تهیونگ ترسید.
_ نه نکن..ایوان نگاه وحشت زدش رو بین نگاه ترسیده دوستش و کشیشی که با عصبانیت گوشه اتاق ایستاده بود میچرخوند.
مشت لرزونش رو بالا اورد.
-ببخشید تهیونگ
به عنوان پسر بچه ای که هنوز ماهیچه هاش سفت نشده مشتی که به شکمش خورد دردناک تر از حالت معمول بود.
ایوان همیشه بدن ورزیده تری داشت...بیشتر غذا میخورد ... بهتر ورزش میکرد...و بهترین مشت هارو میزد.
خیلی طول نکشید اما تهیونگ حالا روی زمین افتاد بود و ایوان داشت با مشت های محکم به صورتش میکوبید.
تهیونگ نمی خواست دوستش رو از دست بده.
نگاه بقیه گروه رو وقتی به اتاق مبارزه اومدن به یاد داشت .
اونها خوشحال بودن .
چون میدونستن ایوان برمیگرده.
چون تهیونگ ضعیف تر بود
چون هیچ کس از اون پسر ساکت و عجیب خوشش نمی اومد.
بهتر نبود که اون بمیره به جای اینکه پسری به خوبی ایوان اسیب ببینه.مشت محکمی به چشمش خورد و برای لحظه ای حس کرد بیهوش شده.
به زحمت چنگی به صورت ایوان زد تا از زیر دست پسر بیرون بره.
با ضعف به سمت گوشه اتاق رفت
هاله های قرمز رنگی رو با چشم راستش میدید.
انگار که گلبرگ های گل رز توی اتاق به پرواز در اومده باشن.ایوان حالا مصمم تر بود به سمت تهیونگی که خودش رو گوشه دیوار جمع کرده بود میرفت .
مهم نبود که تهیونگ چقدر ترسیده
یا چطور سعی میکنه عقب بره تا فاصله بینشون بیشتر بشه
ایوان هم بغض کرده بوداما چه کسی حاضره یه رابطه دوستی چند هفته ای رو به زندگی خودش ترجیح بده.
وقتی حرف از مرگ میشه
مهم نیست که توی زندان باشی یا نه
حاضری برای یک روز بیشتر نفس کشیدن حتی بین اون میله ها از هر حیونی وحشی تر بشی.کشیش از همین الان هم کاغذش رو بیرون اورده بود تا اسم برنده رو بنویسه .
هیچکس منتظرمن نمی مونه
حتی دیگه به دنیای بعد از مرگ هم اعتقاد نداشت
وقتی همچین ادم های خودشون رو منجی میدونن
حتی که بگن خورشید توی روز میتابه هم باور نمیکنی.دو پسر دوباره باهم درگیر شدن .
تهیونگ به زحمت سعی میکرد از زیر ضربه ها جاخالی بده .
YOU ARE READING
961.78 °C
Actionفصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشت...