C° 11

7.6K 1.6K 505
                                    

هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد!
" ارسطو"
___________________

صدای آژیر امبولانس برای یک لحظه هم قطع نمی شد.

ماموران پلیس با بلندگوها سعی در پراکنده کردن جمعیت داشتن اما دور کردن جمعیت از همچین سوژه ای برای عکاسی و فیلم برداری مطمنا کار سختی بود .

ادم ربایی درست جلوی در یک مهدکودک
اون هم دزدیدن یه بچه

روزنامه ها قرار بود تیتر های جالبی داشته باشن.

مامور مربوط به پرونده به سرعت از کارکنان بازجویی میکرد و دو افسر پلیس هم مسؤل گشتن خیابون برای پیدا کردن دوربین یا تلفنی بودن که از اون حادثه فیلم برداری کرده باشه مامور کرده بود.

با خم شدن ماموری کنار گوشش توجهش رو از مربی که مشغول گریه کردن بود و کادر درمانی گرفت .

_قربان ...باید اینو ببینین دوربین امنیتی فروشگاه انتهای خیابون یه چیزایی ضبط کرده.

_نشونم بده.

درست همون لحظه صدای جیغ تایر های رو اسفالت از ابتدای خیابون همه رو شوکه کرد .حتی جمعیت کمی که هنوز پراکنده نشده بودن هم لحظه ای به عقب برگشت تا منبع صدا رو تشخیص بدن .

دوج مشکی رنگ با سرعت بالا و رانندگی دیوانه وار داشت به اون سمت می اومد.
و مسلما اگه فونت سفید (police)
روی بدنه ماشین مشخص نمیشد همه اون رو با یک حمله تروریستی اشتباه میگرفتن.

ماشین مخصوص بخش جنایی برای عملیات های جاده ای ... مامور ارشد زودتر از بقیه پلیس ها متوجه شد .

با نگرانی جلیقه اش رو چک کرد و از افرادش خواست تا سریعتر شهروند هارو پراکنده کنن.

افسری که کنارش بود با تعجب پرسید
_چه خبره ؟

و خب قبل از رسیدن به جوابش شاهد پیچیدن چرخ های ماشین و توقفش جلوی همه بود .

جئون جانگ کوک

سه کلمه در کنار هم که به معنی همون شیر وحشی بود که با لباس عملیات از ماشین بیرون پرید و شروع به عربده زدن سر افراد زیر دستش کرده بود .

جئون جانگ وو

فامیلی های مشابه ..باید زودتر میفهمید

با دیدن وضعیت روبه روش افسر دستی به صورتش کشید.

میخواست فیلم دوربین هارو چک کنه

اما قبل از اون بهتر بود اول به مافوقش احترام بزاره و به کمک اون پلیس هایی بره که جئون رو نگه داشته بود تا به مدیر مهد حمله نکنه.

این قرار بود روز طولانی بشه

++++

نمیدونست چه ساعتی از شبانه روزه .
فکرش درگیرتر از این بود که بخواد اهمیت بده .

961.78 °CWhere stories live. Discover now