C° 26

5.7K 1.3K 734
                                    

برای پدر ،
ممنون که من را رها کردی.

و برای پسرم،
هرگز تو را ترک نمی‌کنم.
ج. ج

________________________

زمانی  که جانگ هوسوک همیشه خندون با قیافه ای جدی و سرد وارد بخش جنائی شده بود و کتش رو روی اولین صندلی انداخته بود ،تقریبا تمام افراد شیفت اون ساعت رو شوکه کرد .
نه بخاطر رفتار عصبی و شلخته اش بلکه بخاطر دستوراتی بود که بعد از اون پشت سر هم به تیم ای تی میداد .

_ همین الان نمایشگر مرکزی روی فرکانس ردیابی که میگم تنظیم کنید .
باید تمام افراد  برای عملیات نجات اماده باشن!!! من رو به بی سیم های  افرادی که الان سر شیف هستن وصل کن.

افسر نسبتا مسنی که در غیاب افسر جئون مخصوص بخش بود و به نوعی برای مقام فرمانده ای هم با جئون جونگکوک رقابت های زیادی داشت با پوزخند قهوه اش رو روی میزش رها کرد و جلو اومد. دستی به شونه جانگ هوسوک زد و تقریبا اون رو از روی صندلیش هول داد.

_ روپوشت رو امروز فراموش کردی جانگ؟؟؟ چرا نمیره توی همون سرد خونه با جسدات وقت بگذرونی،مزاحم تیمم نشو.

هوسوک نگاه گنگی به مرد کرد ، درطی اون بازه زمانی که منتظر بود حکم رسمیش برای بخش جنایی فکس بشه باید یک سری چیز هارو مشخص میکرد .
مورد یک :
دیگه لازم نبود به اون هویت فیکی که برای این پرونده نیاز داشت بچسبه .

پس با اخم بلند شد و مقابل مرد قرار گرفت .
_ نبود افسر جئون بهت ساخته انگار؟
تیکه اش راجب حالت مرد قبل از اومدنش بود که مشخص بود با لیوان قهوه اش روی صندلی فرمانده بخش( که مشخصا برای افسر جئون بود) نشسته و پاهاش رو روی میز انداخته بود .

_ گیرم که ساخته باشه، تویه نیمچه نه کاملا دکتری نه پلیسی .چرا جو گیری شدی یهو به تیم ای تی من دستور میدی؟

و مورد دوم :
دیگه لازم نبود شخصیت اصلیش رو پنهان بشه .

وقتی مشت جانگ هوسوک روی فک مرد نشست تقریبا تمام افراد سالن برای لحظه ای نفس کشیدن رو فراموش کردند.

_ ببخشید؟... تیم ای تی  تو؟   لابد فرماندت اگه دوروز نیاد بالای سرت  سند این اداره رو میزاری  جز أموال شخصیت ها؟!!  وقتی دوتا درجه ازت کم شد میفهمی کجا منم منم کنی.
جانگ هوسوک رسما داشت داد میزد .

هیچکس دلیل تغییر این رفتار رو نمیدونست ، شاید فکر کنید  که شروع بدی رو برای معرفی خودش انتخاب کرده بود اما متاسفانه باید بگم که اون از ابتدا هم همین بوده .
زودجوش ، سرد ، خشن همراه با توانایی بسیار بالا در بازیگری.

یانگ با نگاهی ترسیده وارد سالن شد اما با دیدن درگیری بین دو مرد رسما داشت از ترس به گریه می افتاد .

افسر مسن دستی به دندون های خون الودش کشید  و باخشم غرش کرد .
_ تیکه تیکه ات میکنم  .
متاسفانه حمله ای که قصد داشت به سمت اون انجام بده فقط با سه حرکت سرکوب شد .

961.78 °CWhere stories live. Discover now