"این جا واقعا قشنگه!"پری سلطنتی با تحسین غیرقابل انکاری توی صداش از مکانی که توش بودن تعریف کرد، قصر شیاطین! جونمیون به عنوان فرستاده ی مورد اعتماد پادشاه پری ها به همراه چند نفر دیگه به اون جا رفته بود تا حرف های پادشاه و منتقل کنه و حالا با چانیول و بکهیون اطراف قصر قدم میزد در حالی که تعدادی از محافظ هایی که همراهشون اومده بودن با فاصله پشت سرشون قدم برمیداشتن.
چانیول هیجان زده سر تکون داد و تایید کرد:
"همینطوره! وقتی تازه به این دنیا اومده بودم همه ی پری ها طوری از شیاطین حرف میزدن که فکر میکردم قلمروشون باید توی بدترین جای جهنم باشه، پر از دود و اتیش! اما این جا به زیبایی قلمرو پری هاست، حتی اب و هوای تقریبا مشابهی دارن."
جونمیون درحالی که با لذت غرق تماشای اثار هنری معماری اطرافش بود جواب داد:
"دلیلش اینه که خودمون هم فکر میکردیم همین طوره. سال ها از اخرین باری که یه پری پا به قلمرو شیاطین میذاشت گذشته بود و هیچکس واقعا اطلاعی از این جا نداشت. ما نمیتونیم خودمون و از شیاطین پنهان کنیم پس فرستادن جاسوس هم نتیجه ای نداشت وقتی میدونستیم خیلی زود لو میرن."
چانیول زمزمه کرد:
"حدس میزنم فقط میخواستین دشمنتون و خبیث ترین موجود جهان تصور کنید و برای همین خونشون و جهنم در نظر میگرفتید."
بکهیون که در سکوت کنار چانیول قدم برمیداشت و سعی میکرد از پاهای بلند نامزدش جا نمونه ناگهان وارد بحث شد:
"در حقیقت، شیاطین هم همین فکر و درمورد پری ها میکنن. البته منظورم مردم عادی و افراد بی اطلاعه، چون با وجود استعداد گونه ی ما توی جاسوسی اطلاعات زیادی از قلمرو دشمن به دست می اوردیم. اما مردم عادی هنوزم فکر میکنن پری ها خبیث ترین موجودات جهانن و توی بدترین جای این دنیا زندگی میکنن!"
چانیول با افسوس آهی کشید:
"چه وضعیت احمقانه و مشابهی!"
بکهیون سری تکون داد:
"چیزی که مردم نمیدونن اینه که ما در واقع اونقدرها باهم تفاوت نداریم، تنها چیزی که از هم جدامون میکنه استعدادهای منحصر به فردمونه. و چیزی که باعث این نفرت عمیق شده فقط و فقط...ترسه!"
چانیول با غرغر ادامه داد:
"مردم این اخلاق و دارن که اگه کسی شبیه خودشون نباشه میگن طرف هیولاست و ازش متنفر میشن و طردش میکنن، تازه اگه زورشون برسه ممکنه حتی اون شخص متفاوت و بکشن! واقعا چطوری میتونن انقدر حوصله سر بر باشن؟ من چیزای تکراری و دوست ندارم، اگه هممون مثل هم باشیم تنوع توی زندگی هامون از بین میره و همه چیز یکنواخت میشه. اصلا هیجان انگیز نیست!"
YOU ARE READING
Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed)
Fantasyخرگوش بالدار🐰✨ 📌چانیول همیشه یه ادم معمولی بود...اما درست یک هفته قبل از تولد بیست سالگیش کمردرد وحشتناکی گرفت...و معمولی بودنش فقط تا روز تولدش ادامه داشت و بعد...اون بال داشت! رمنس💕فانتزی🧚🏻♂فلاف😻امپرگ👼🏻 چانبک🔥سولی🦄شیوچن😈