Part 49

1.7K 580 592
                                    


"واقعا نگرانتم."

جونمیون مثل یه مادر دلسوز این و به چانیول گفت، براش اهمیتی نداشت اگه اون پسر به خاطر نگرانیش مسخرش میکرد! اونطور که جونمیون میدید، چانیول کاملا مسحور شیطانی شده بود که با خودش به قصر اورده بود.

به عنوان کسی که از لحظه ی ورودش به اون دنیا تمام حرکاتش و زیر نظر داشت، جونمیون خیلی خوب اخلاق چانیول و میشناخت. اون پسر هیچوقت سحرخیز نبود و اکثر اوقات دیر به کلاس هاش میرسید، اما حالا به محض طلوع خورشید بیدار شده بود تا به اقامتگاه فعلی بکهیون بره.

البته که اونا نمیتونستن قبل از ازدواج یه اتاق مشترک داشته باشن، پس به خاطر اصرار زیاد چانیول توی اتاق های دیوار به دیوار هم خوابیده بودن تا اگه اتفاقی افتاد به سرعت متوجه بشن. بعد از اون، حتی بکهیون و با خودش به اشپزخونه ی قصر برده بود!

بعد از پادشاه و جونمیون، اشپزهای قصر تنها پری هایی بودن که چانیول باهاشون اشنا بود و کنارشون احساس راحتی میکرد. و البته که دلیلش رفت و امد زیادش به اون بخش بود! شاهزاده ی جوون برای خودش و نامزدش یه صبحانه ی کامل که از غذاهای مورد علاقش تشکیل شده بود تدارک دید و حتی یه لحظه هم از اون پسر چشم برنداشت.

بکهیون از توجه زیاد چانیول غرق لذت شده بود اما تمام تلاشش و به کار گرفته بود تا اون پری غول پیکر این و نفهمه! وقتی ازش خواسته بود مراقبش باشه، منظورش حمایت و پشتیبانی توی شرایط سخت بود اما اگه چانیول طور دیگه ای برداشت کرده بود...بدش نمیومد اون پسر کمی لوسش کنه!

به خاطر همین وقتی جونمیون بالاخره تونست چانیول و تنها گیر بیاره نگرانیش و ابراز کرد، به نظر میومد پری جوون تبدیل به عروسکی توی دست های توانای بکهیون شده بود!

"هیچوقت ندیدم به کسی انقدر اهمیت بدی، نگرانم که یه نفر از نیت خوب تو سواستفاده کنه..."

پسر جوون تر چشم هاش و توی حدقه چرخوند و کلافه نفسش و بیرون داد:

"فکر میکنم زیادی نگرانی، من مطمئنم خطری از طرف بکهیون من و تهدید نمیکنه!"

جونمیون سرش و به چانیول نزدیک کرد و صداش و پایین اورد:

"اما اون یه شیطانه!"

چانیول با صدای بلند خندید:

"این و که همه میدونن، چرا اروم درموردش حرف میزنی؟ اینطوری مشکوک به نظر میای!"

با لحن جدی تری ادامه داد:

"تو این و نمیدونی اما، من یه حس قوی برای تشخیص دادن افراد دردسرساز دارم و باور کن...بین من و اون، کسی که بیشتر باعث دردسره منم!"

جونمیون چشم هاش و چرخوند، تمام صورتش بی اعتمادی به "حس" چانیول و داد میزد. پری جوون تر تاکید کرد:

Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant