باند نسبتا ضخیم که میتونست پا رو کمی هم گرم کنه دور مچ و کف پای جانگکوک بست و دستش رو روی باند گذاشت تا گرمای دستش باعث شده پماد زیرش هم زودتر عمل کنه و بعد از چند لحظه دستش رو برداشت.
"اگر خیلی درد داری میخوای به جین زنگ بزنم؟"
از جانگکوک که عین جنین زیر پتو توی خودش مچاله شده بود پرسید و کوک سرش رو نفی تکون داد.
"نه، با همین پماد دردم کم میشه..."
لحن بی حالش نشون میداد که مسکن ها دارن کار خودشون رو میکنن و کم کم خوابش میبره.
تهیونگ آهسته و با احتیاط لبه تخت نشست و موهای کوک رو آروم لمس کرد تا با بازی کردن باهاشون، پسر بزرگتر خوابش ببره ولی جانگکوک تکون ریزی به خودش داد و به دیوار نزدیک تر شد تا جای بیشتری روی تخت باز شه.
تهیونگ با خوشحالی از این که جانگکوک نشون داده بود میتونه کنارش بخوابه لبخندی زد و با وجود این که واقعا قصدش این نبود، زیر پتو خزید.
اول تردید داشت که میتونه این کار رو بکنه یا نه ولی بعد دستش رو دور جانگکوک حلقه کرد و از پشت توی بغلش گرفت.
وقتی دید جانگکوک پسش نزده بازدمش رو بیرون داد و با خیال راحت تر بغلش کرد.
با این وجود خیلی احساس راحتی نمیکرد و سعی داشت آروم نفس بکشه که مزاحم خواب کوک نشه ولی از جاش تکون نخورد و تا زمانی که جانگکوک خوابش برد با موهاش بازی کرد.
هنوز شب نشده بود و درست بود که تهیونگ مسکن نخورده بود اما برخلاف بقیه که توی بازی بارها تعویض شدن و استراحت کردن اون تمام چهار کوارتر رو بازی کرده بود و به خاطر ضربه هایی که خورده بود بدنش کوفته شده بود.
نیاز شدید به یه دوش آبگرم داشت ولی سکوت اتاق و گرمای بدن پسر بزرگتر که هنوز هم باورش نمیشد الان توی بغلشه، باعث میشد خواب آلود بشه.
دستش رو زیر سر جانگکوک عقب و جلو کرد تا توی حالت خوبی قرار بگیره و بعد خودش هم وارد خواب عمیقش شد.
نمیدونست از خستگی زیاد بود یا از حس خوبش ولی خوابش به قدری سنگین و عمیق شده بود که حتی نفهمید چقدر خوابیده.
فقط زمانی از خواب بیدار شد که لرزیدن جسم توی بغلش شدت گرفت و صدای هق هق آرومی مثل آلارم موبایل، خوابش رو سبک کرد.
با گیجی لای چشم هاش رو باز کرد و چند بار پلک زد تا شرایط اطراف رو درک کنه و وقتی دید جانگکوک داره ملیرزه با تعجب بلند شد.
"جانگکوک! جانگکوک صدامو مینشوی؟!! کوککک!!!"
دستش رو روی شونه جانگکوک گذاشته بود و تکونش میداد تا برگرده ولی وقتی با صورت خیس و قرمزش مواجه شد سر جاش خشکش زد.
أنت تقرأ
⚔️The Condition Of Fight⚔️ |Completed|
Romance˙˚˙˚ teaser :🥀📝 جانگکوک کاپیتان تیم پاسکال، از کیم تهیونگ که کاپیتان تیم توسکا و رقیبشه متنفره... حالا چی میشه اگه مجبور بشن برای مسابقات جهانی تیم هاشون ادغام بشه؟ چجوری تهیونگ می تونه کوک رو راضی کنه؟ بنظرتون می تونن با هم کنار بیان یا نه؟ ˙°˙°...