⚔️مبارزه سی و سوم: آخرین سکسم⚔️

76 20 4
                                    


"مطمئی نمیای؟"

"خودت چی فکر میکنی؟"

سهون شیشه ادکلنش رو روی میز گذاشت و به تهیونگ که داشت بارفیکس میزد نگاه کرد.

خوبه حداقل حواسش بود که هیلکش از فرم نیفته!

"فکر میکنم اگه بیای بهتر باشه"

"خب اشتباه فکر... می‌کنی"

سهون شونه‌ای بالا انداخت و کت اسپرتش رو از روی تخت برداشت.

"هرجور صلاح میدونی"

"ممنون... راستی هوسئوک داره چیکار میکنه؟"

سوالی که تهیونگ با نیشخند پرسیده بود باعث شد سهون خندش بگیره.

"هیچی نشسته رو مبل پاهاش رو بغل کرده هر ده ثانیه یه بار هم آه می‌کشه"

تهیونگ سرش رو از تاسف تکون داد و روی زمین نشست تا یه ذره استراحت کنه.

"من نمی‌دونم چرا یونگی نمیفهمه، همه عالم و آدم فهمیدن!"

با این حرف تهیونگ ابروش رو بالا انداخت و لب هاش رو جمع کرد

"تو یکی دیگه در مورد این مسئله اظهار نظر نکن لطفا که خیلی مسخره میشه!"

"واا چرا؟"

سهون متعجب پرسید ولی تهیونگ فقط سرش رو تکون داد و دوباره مشغول شنا رفتن شد و پسر کوچیکتر با شک از اتاق بیرون رفت.

"هوسئوک بلند شو بریم"

جیهوپ نگاه بی حوصله‌ای بهش انداخت و از جاش بلند شد ولی قبل از این که از در خارج شه به یونگی که روی مبل نشسته بود و منتظر بود تا گوشیش زنگ بخوره نگاه کرد

"هیونگ میخوای برسونیمت؟"

وقتی این سوال رو پرسید هم لوهان و سهون سعی کردن جلو خندشون رو بگیرن و خودشون رو به اون راه بزنن ولی وقتی یونگی جواب داد "نه ممنون، دوستم خودش میاد دنبالم" دیگه جلوی خودشون رو گرفتن کار خیلی سختی بود.

و فقط با چشم غره هوسئوک که البته خیلی هم ترسناک نبود خندشون رو خوردن.

"بیا بریم تا بیشتر گند نزدی"

سهون با تأسف گفت و دستش رو دور گردن جیهوپ انداخت تا از خونه ببرتش بیرون، و البته نگاه خشمگین لوهان رو هم به چپش گرفت.

از اونجایی که سهون گفته بود با همدشونع نمیبرنش پارتی از دستش عصبانی بود و این که سهون هیچ اهمیتی هم بهش نداد اخم هاش رو بیشتر توی هم برد.

وقتی سوار ماشین شدن و از پارکینگ رو ترک کردن، همون ماشینی که دفعه قبل جلوی در باشگاه دیده بود و می‌دونست برای دوست یونگیعه وارد خیابون شد و نزدیک ساختمون پارک کرد.

⚔️The Condition Of Fight⚔️ |Completed|حيث تعيش القصص. اكتشف الآن