اعتراف

2.5K 67 32
                                    

❌واحــد شمــاره هشــت❌:
#پارت366

رکسانا رو پشت سرم حس کردم و توی گوشم نفس میکشه و انگشتشو روی بازوم کشید رومو برگردوندم تا بهش بگم دست از این کارش برداره لباشو روی لبام گذاشت و بوسید من با صورتی متعجب از جام بلند شدم و و اونم همین کارو کرد دستمو برای سیلی آماده کرده بودم اما نزدم ولی اون قصد منو فهمید

رکسانا : واقعا میخوای منو بزنی؟؟ منو؟؟ نگین چت شده منم رکسانا عشقت میخوای سیلی بزنی؟؟ بخاطر بوسه ای که تا چند سال توی ذهنم فقط تصورشو کردم؟؟؟
- هیچی نگو رکسانا نمیدونی با من چیکار کردی تو از هیچی خبر نداری
رکسانا : بگو تا بدونم
- دیگه نمیتونم اینجا بمونم فکر کردم بهترین و نزدیک ترین دوستمو بعد مدتها پیدا کردم من بخاطر کار کردن با تو از دوستای دیگم جدا شدم مسعود یه حس بدی نسبت به امشب داشت اون هیچوقت اشتباه نمیکنه

از روی تخت بلند شدم تا لباسامو بپوشم رکسانا یقه مانتومو گرفت

رکسانا : نگین نرو معذرت میخوام بهم حق بده زندگی سختی دارم مامانم اونجوری اون عوضی آشغال اونجوری ترکم کرد فقط تویی که وسط این جهنم همه چیو خوب کردی بعدشم مستم زیاد حالیم نبود
- نمیتونم رکسانا نمیتونم اگه میدونستی قراره چی به سرم بیاد بخاطر این بوسه هیچوقت این کارو نمیکردی
رکسانا : نگو که میخوای به مسعود بگی
- باید بگم من هیچی رو ازش پنهون نمیکنم هرچی هم پنهون شده بدترش سرم اومده

دستشو از روی مانتوم برداشتم و توی کیفم دنبال سوییچ ماشین گشتم بالاخره پیداش کردم و جلوی در دوباره رکسانا پشت سرم صدام زد

رکسانا : نگین

بدون حرفی برگشتم و با سردی نگاهش کردم

رکسانا : نرو
- نمیتونم

درو بستم و توی ماشین بغض تمام گلومو گرفته بود نمیدونستم چیکار کنم ساعتو نگاهی انداختم دیروقته و چه دلیلی برای رفتن به خونه پیدا میکردم؟

گوشی رو برداشتم و خواستم به ارباب زنگ بزنم اما پشیمون شدم و راه خونه رو پیش گرفتم.

آروم و بی سر و صدا کلیدو وارد قفل کردم و داخل خونه شدم و توی اتاقم لباسامو درآوردم روی تخت افتادم.

گوشیمو چک کردم یه پیام از رکسانا داشتم

رکسانا : نمیخواستم اولین شب دیدارمون اینجوری بشه منو ببخش قول میدم با این قضیه کنار بیام فقط به من فرصت بده

پیامشو بی جواب گذاشتم و با اون حجم درگیری فکری به خواب رفتم.

صبح وقتی بیدار شدم که ویبره گوشیم زیر بالشم قطع نمیشد با چشمای خواب آلود نگاهی انداختم رکسانا بود ساعت گوشیو چک کردم یه ساعت از رفتن به سرکارم گذشته بود مثل برق پریدم و جواب دادم

...Where stories live. Discover now