#پارت97
به سمت آیفون رفتم خواستم جواب بدم اما ترسیدم کسی باشه و بخواد داخل خونه بیاد همونجا وایساده بودم به سمت پنجره خونه رفتم و به پایین نگاه کردم اما دیده نمیشد دوباره آیفون صداش درومد ازینکه ارباب هم بیدار بشه نگران بودم چند ثانیه بعد گوشیم روی میز شروع به زنگ خوردن و لرزیدن کرد به سمتش دویدم الهه بود جواب دادم++ کجایی تو یه ساعته پایینم زنگ خونتونو میزنم
- ای بمیری تو که ترسوندیم گمشو بیا بالانفسمو بیرون دادم و در رو باز کردم الهه بالا اومد کفشای مردونه جلوی درو دید چشاش درشت شد و آروم اسم مسعود رو زمزمه کرد منم پلکامو بهم زدم و حرفشو تایید کردم روی مبل نشست و آروم حرف میزدیم
- توی اتاق خوابه
++ اوه اوه خوبه بیدارش نکردم
- نه فکر کنم خیلی خستس تو مگه مهمون نداشتین
++ چرا ولی مامانم گفت بیام پیش تو تنها نباشی اون طفلی نمیدونه که خانوم تنها نیس
- خب قبلش به زنگ میزدی
++ من چه میدونستم خب حالا برنامه امشبت چیه
- نمیدونم شاید بیایم همین جا شاید برم خونه خودشتوی آشپزخونه رفتم چای دم کردم و بیسکوییت توی ظرف گذاشتم با میوه آوردم گرم صحبت بودیم که در اتاقم باز شد و الهه مثل فنر از جاش پرید و به ارباب سلام کرد
++ سلام آقا مسعود
- سلام چطوری خوبی بشین راحت باش
++ ممنونم شما خوبین ببخشید مزاحم خلوتتون شدم آخه نگین به نگفت شما اینجایین
- عیبی نداره کار خوبی کردی اومدیالهه نشست و ارباب توی آشپزخونه آبی به صورتش زد و به ما ملحق شد منم براش چای ریختم و ازش پذیرایی کردم ساعتو نگاه کردم هنوز وقتی کافی داشتم ارباب بعد از خوردن چاییش به اتاق من رفت منم از الهه عذرخواهی کردم و به اتاق رفتم گوشیش توی دستش بود و پیام میداد منم جلوتر رفتم
- آقا بخدا نمیدونستم الهه قراره بیاد
+ خب باشه عیبی نداره چرا نگرانی
- شب من بیام یا شما تشریف میارین
+ خونه من که زیاد بودیم یه شبم اینجا باشیم
- قدمتون روی چشملبخند زد و منم همراهش خندیدم و به بیرون رفتیم و دور هم نشستیم و صحبت میکردیم ارباب گوش میداد و گاهی حرف میزد ساعتو نگاه کردیم وقت رفتن بود به اتاقم رفتم لباسامو از تنم درآوردم و با لباس زیر داخل کمد رو برای شلوار و تیشرت میگشتم ارباب اومد و در رو بست تا خواستم برگردم شونمو گرفت و صورتمو به کمد چسبوند شورتمو تا زیر با.سنم پایین کشید دست چپشو روی دهنم گذاشت و دست راستشو از پشت به لای پام برد.
انگشت وسطشو به لای ک.سم و انگشت شصتشو به سوراخ با.سنم فشار میداد طولی نکشید کاملا خیس شدم و نفسم از دماغم به دستش میخورد ک.سم رو میمالوند و انگشتشو فرو میکرد منم به پنجه پا میرفتم و خودمو بالا میدادم اون منو میمالوند و از تکون خوردن بدنم فهمید که به ارضا نزدیک شدم و مثل دفعه قبل نیشگونم گرفت زیر دستش جیغ خفه ای کشیدم و دهنشو به گوشم نزدیک کرد