Ep2

677 92 4
                                    

تمام راه با موزیک پلیر جدیدش سرگرم بود و موسیقی های جدیدشو بالا و پایین میکرد
حتی گاهی ام با موزیک دلخواهش همخونی میکرد و با لبخند و لی لی کنان بی اهمیت به سنگینی کیفش ادامه میداد


شاید دلیلی برای شادی نداشت اما برای ادامه دادن باید به دست آویزی چنگ میزد


با رسیدن به کلبه اش بی معطلی به حوله اش چنگ زد و همراه شامپوی جدیدش به سمت رودخونه رفت

ترجیح میداد حالا که میتونه وقتی تمیزه غذا بخوره نه الان که کثیفه!


شستن موهای بلند و کثیفش سخترین قسمت کار بود! کتفش اذیتش میکرد اما حداقل دوباره میتونست موهای درخشان و خوشرنگ قدیمشو ببینه


شستن بدنش اما وقت زیادی نبرد، کمی بعد حس فوق العاده ای داشت!


دمای اب و گرمای خورشید به قدری خوب بود که دلش میخواست ساعت ها توی اب بمونه و لذت ببره

چشم هاشو بست و سعی کرد خاطرات خوبشو به یاد بیاره....


یکسال پیش بود...وقت داشت برادر 7 ساله اشو حمام میکرد چون بخاطر بازیگوشی زیادش توی چاله گِلی افتاده بود و نیمی از بدنش کثیف شده بود!


میدونست اگر مادرشون بفهمه به شدت از دستش عصبانی میشه پس قبل از برگشتن مادرش از سر کار ترجیح داد داداششو به حالت اول برگردونه!


اول از همه زیر دوش بدن کثیفشو تمیز کرد و بعد توی وان نشوندنش تا موهاشو بشوره


یونجون بهانه گیر دست هاشو روی اب کوبید و گفت


_من عروسکمو میخوام! چرا نمیتونم باهاش بازی کنم؟!


رز لبخندی به برادر غرغروش زد و با حوصله گفت _چون اگه اقا خرسه بیاد توی حمام خیس میشه!


یونجون زیر دستش چرخید و با چشم های درشتش بهش خیره شد


_خب خشکش میکنم!


لبخند مهربونی زد و کف روی پیشانیشو با پشت دست پاک کرد


_اقا خرسه مثل یونجون کوچولو نیس که زود خشک بشه! اگر خیس بشه باید نصف روز زیر افتاب بمونه!...تو که دوست نداری خرست بیشتر از این برنزه شه..مگه نه؟


پسرک گرفته سرشو تکون داد


_اما اگه پسر خوبی باشی و بذاری کارمو بکنم زودتر میتونی بری و با اقا خرسه ات بازی کنی!


یونجون ذوق زده چرخید و صاف نشست تا رز موهاشو بشوره..."

لبخند عمیقش با یادآوری نبود داداش کوچولوش روی لب هاش رنگ باخت...


_پیدات میکنم یونجون...قول میدم!


زیر لب زمزمه کرد و به سمت لبه رودخونه شنا کرد. حوله رو دورش پیچید و با عجله به سمت کلبه اش دوید

Survivor / بازماندهWhere stories live. Discover now