بعد از اینکه هایکوان، ییبو رو تصادفا به اتاق جان برد، سریع به دنبال چنگی رفت که مست بود و داشت با پاهاش روی زمین شکلهای دایره وار میکشید."هی نکن! میوفتی!"
چنگ با خنده گفت "به هر حال که اشکالی نداره؛ تو منو میگیری..."
هایکوان آهی کشید و اون رو به سمت اتاق برد. اولین کاری که چنگ انجام داد، این بود که مثل یه میمون شروع کرد به بالا پایین پریدن روی تخت، در حالی که با بیخیالی و بانمک میخندید. هایکوان نتونست جلوی خودشو بگیره و به رفتارش لبخند زد.
"هایکوان تو نمیای؟" چنگ پایین اومد و هایکوان رو به سمت تخت کشوند، ولی ناگهان هر دو تعادل خودشونو از دست دادن و افتادن، در حالی که چنگ، روی هایکوان بود.
"گمشو اونور" چشمای هایکوان از عصبانیت گرد شده بود. احساس راحتی نداشت و در حالی که بین صورتاشون فقط یه اینچ فاصله بود، چهرهی زیبای چنگ رو نگاه میکرد.
"چرا؟" چنگ افتاد رو مود اذیت کردن. لبخند فریبندهای زد و انگشتاشو روی سینهی هایکوان کشید "عصبانیت کردم؟ خیلی خوشگلم نه؟"
"وات د فاک؟!"
"راستشو بگو.... تو خیلی خوشتیپی...چطور ممکنه که تا حالا کسی ازت بوسه ندزدیده باشه؟"
"چنگ من دیگه دارم صبر و تحملمو از دست میدم!" هایکوان دوباره تلاش کرد تا از دستش خلاص شه. شاید به اندازهی کافی از زورش استفاده نکرده بود؟
"من میتونم به راحتی این اوضاع رو تغییر بدم" چنگ گفت و قبل از اینکه هایکوان حتی بتونه واکنشی نشون بده، لبهاشون همدیگرو لمس کردن. هایکوان از این احساس ناشناخته به نفس نفس افتاد. الان چه احساسی داشت؟ غافلگیری، لذت، عصبانیت؟ در طول پنج سال دوستیشون هیچ وقت تصور نمیکرد که یه روز، چنین کاری رو با چنگ انجام بده.به سختی چنگ رو کنار زد و آماده شد تا باهاش دعوا کنه، ولی حریف کاملا با آرامش به خواب رفته بود.
"این پسر" هایکوان دندوناشو رو هم فشار داد "اولین بوسهی منو ازم دزدید و حالا هم فقط گرفته خوابید! فردا میکشمش!"
****
جان روی تخت یانلی نشست و سعی کرد موهای به هم ریختهشو مرتب کنه "یانلی الان حالت چطوره؟""گاگا تو برگشتی؟" یانلی تلاش کرد سردرد وحشتناکی که داشت به کشتنش میداد رو ناديده بگیره.
"حدس میزنم که هیچی یادت نمیاد..داشتی میگفتی که یه نفر شوهرته..."
چشمای یانلی از تعجب گشاد شد "چی؟؟ شوهر کیه؟؟"
"عزیزم" جان بهش نزدیکتر شد و پیشونیشو بوسید "میدونی که من هیچی رو برای تو ممنوع نمیکنم، فقط سعی کن یکم بالغتر باشی، خب؟ من واقعا عاشق اینم که انقدر بچه و معصومی ولی زمان میگذره و تو واقعا زن خوشگلی هستی! کسی که میتونه هر کسی رو عاشق خودش کنه. با دوستات خوش بگذرون؛ اشکالی نداره؛ ولی زیاده روی نکن. من فقط تو رو دارم و توام فقط منو داری...اگه اتفاقی برات بیوفته و آسیبی ببینی، من نمیتونم تحمل کنم..."
YOU ARE READING
BF for Ge Ge (کامل شده)
Romanceجان پسر سخت کوش و پرتلاشیه که به کارش اهمیت زیادی میده و وقتی برای خودش نمیذاره. یانلی، خواهر دلسوز و مهربون داستانمونه که دلش میخواد یه تغییر تو زندگی برادرش ایجاد کنه. با پیدا کردن یه دوست پسر براش! ولی خب کی میدونه چی در انتظارشونه؟ 😉 با داستانش...