"به دنیای من خوش اومدی" هایکوان در رو باز و چنگ رو به داخل هدایت کرد. چنگ وقتی اتاق پر از بچه گربه و توله سگ های بانمکی رو دید که با خوشحالی با هم بازی میکردن، چشماش از تعجب باز شد. زانو زد و توله سگی رو برداشت، توله سگ سریع شروع کرد به لیس زدن دستش. چنگ قلقلکش اومد و خندهی بانمکی کرد که باعث شد قلب هایکوان ذوب شه."از اینجا خوشت میاد؟"
"آره! اینا خیلی بامزه ان. میخوای اینجا کار کنی؟"
"هوم" هایکوان با تکون دادن سرش تایید کرد "تا وقتی که گواهينامهی دامپزشکی بگیرم و بتونم درمانشون کنم، میخوام فقط به حیوونای بی سرپرست عشق بدم و ازشون مراقبت کنم. هر روز میام اینجا. وقتی بهشون غذا میدم و نوازششون میکنم حس میکنم دارم بچه های خودمو بزرگ میکنم"
"من خیلی پسر خوشبختی ام که تو رو دارم هایکوان. مهربون ترین و شیرین ترین مرد دنیا!" چنگ با عشق بهش زل زد و به گربه ای که آویزونش شده بود اشاره کرد "این بچه گربهی بد اخلاق خیلی شبیه توئه هاااهااااهاا ، اخمالو هم بهم نگاه نکنا؛ میترسم"
"چی؟ چرا فکر میکنی قراره با اخم نگات کنم؟" هایکوان با دقت جلوتر اومد و حواسش بود که به حیوونا آسیب نرسونه. چنگ رو بین بازوهاش گرفت "تو همیشه منو اذیت میکنی ولی اون چیزی که میخوامو بهم نمیدی. میدونی چیه؟ تا الان واقعا خیلی صبوری کردم"
"نمیتونی اینجا انجامش بدی عزیزم، اینجوری این کوچولوهای بامزه ضربهی روحی میخورن" چنگ خندید و به اتاق بغلی اشاره کرد "بیا بریم اونجا"
هایکوان پوزخند زد و میخواست بلندش کنه که صدای گوشیش در اومد "لعنت بهش، واقعا دلم میخواد بندازمش دور"
"کیه؟"
"معلومه یانلی! فکر کنم بخاطر یانلی جفتمون تا آخر عمر باکره بمونیم"
"مطمئنم بازم مشکلی برای ییبو پیش اومده. اول باید به اون برسیم" چنگ به نرمی هایکوانو بوسید و نزدیک گوشش زمزمه کرد "نگران نباش، بعدا بازم فرصت داریم"
"باشه، بیا بریم" هایکوان به همه غذا داد و بعد به همراه چنگ، با عجله به سمت خونهی جان راه افتادن.
*******
"خب چی شده؟"
"شما دو تا چرا انقدر عجیب غریب شدین؟ نکنه با تماسم مزاحم کارتون شدم؟" یانلی چشمکی زد و به صورتهای رنگ گرفته شون نگاه کرد.
چنگ و هایکوان هر دو زمزمه کردن "به تو مربوط نیست"
"متاسفم پسرا" ییبو بهشون لبخند زد "ولی میخواستم دربارهی نگرانی هام باهاتون حرف بزنم. من دارم همهی تلاشمو میکنم که قوی باشم ولی هنوزم میترسم"
"اون حرومزاده باهات کاری کرده؟"
"برام اهمیتی نداره اگه چند ساعت بیشتر تمرین کنم، به هر حال این شغل منه و منم عاشق رقصیدنم ولی اون میخواد جان گا رو ازم بگیره. حرفاش منو خیلی نگران میکنه. حتی فکر کردن به اینکه اون دو تا کل روز تو یه ساختمونن منو از حسادت میکشه"
BẠN ĐANG ĐỌC
BF for Ge Ge (کامل شده)
Lãng mạnجان پسر سخت کوش و پرتلاشیه که به کارش اهمیت زیادی میده و وقتی برای خودش نمیذاره. یانلی، خواهر دلسوز و مهربون داستانمونه که دلش میخواد یه تغییر تو زندگی برادرش ایجاد کنه. با پیدا کردن یه دوست پسر براش! ولی خب کی میدونه چی در انتظارشونه؟ 😉 با داستانش...