تنهام بذار

732 178 22
                                    

لی شیان

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

لی شیان

سونگ جی یانگ

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

سونگ جی یانگ


فلش بک - چهار سال پیش

جان وارد سالن آموزشی شد تا با کارآموزای جدید ملاقاتی داشته باشه. خیلی زود نگاه خیره‌اش روی پسری قد بلند و دوست‌داشتنی که تنها ایستاده بود و خجالتی بنظر می‌رسید، یخ زد. نتونست جلوی خودشو بگیره پس به سمتش قدم برداشت و بهش سلام کرد.

"حدس می‌زنم این اولین باری باشه که میای مسابقه، درسته؟ خیلی مضطرب بنظر میرسی"

"بله درسته. خیلی میترسم؛ همه‌ی کسایی که دور و اطرافم هستن خیلی خاطر جمعن و اعتماد به نفس دارن" پسر لبخند شیرینی زد که باعث شد جان از درون احساس گرما کنه. "من سونگ جی یانگم، از آشناییتون خوشبختم آقا"

"شیائو جان، میتونی فقط جان صدام کنی، از این به بعد قراره بیشتر همو ببینیم"

جان متوجه نبود اما این پسر با جذابیت و شخصیت معصومش، تونسته بود خیلی زود جای بزرگی تو قلبش باز کنه. همیشه لبخند میزد، با همه مودبانه صحبت می‌کرد و خیلی هم با استعداد بود! وقتی جی یانگ می‌رقصید، خیلی زیبا و پرستیدنی میشد. جان عاشق این بود که دم در بایسته و وقتی که اجرا داره، یواشکی نگاش کنه.

اون روز، وقتی جی یانگ مسابقه رو برد و منتخب شد و می‌خواست به زودی به عنوان یه آیدل دبیو کنه، جان بهش اعتراف کرد و با شنیدن موافقتش حس کرد خوشبخت ترین مرد روی زمینه! اونها بیشتر اوقات مخفیانه همدیگرو ملاقات می‌کردن چون برملا شدن رابطه‌شون میتونست برای حرفه‌ی جی یانگ که حالا دیگه یه فرد مشهور شده بود و آدمای زیادی عاشقش بودن، خطرناک باشه. جان برای کمک کردن بهش و حمایت ازش، هر کاری انجام می‌داد، عشقش اونقدر قوی بود که باعث میشد نتونه چیزی ببینه و متوجه خیلی چیزا نباشه.
تا اون روزی که...

BF for Ge Ge (کامل شده) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora