گاگای حسود

641 136 12
                                    


جان، ییبویی که تو فرودگاه عازم سفر بود رو محکم بغل کرد. دلش نمی‌خواست رهاش کنه. ییبو خندید و پشتشو نوازش کرد.

"فقط قراره تا زمان اجرای اصلی دو هفته برم شهری که خیلی هم به اینجا نزدیکه. انقد غمگین نباش جان گا"

"به همین سادگی؟" جان از آغوشش بیرون اومد و لبهاشو بوسید "این اولین باریه که داریم انقدر طولانی از هم دور میشیم. دلم دیوونه وار برات تنگ میشه"

"باید بهش عادت کنی. بعد از اینکه آیدل شم، باید سفرای خارجی هم برم. چطوری میخوای طاقت بیاری؟" ییبو لبخند زد و ضربه‌ی آرومی به بینی‌اش زد "الان که اینجوری اخم کردی، تو بیشتر شبیه بچه ها شدی تا من... کیوت"

"میدونم، خیل خب؟" جان لباشو داد جلو "اینم از اثرات داشتن دوست پسری مثل توئه. ولی بعدا یه راه حل براش پیدا میکنم"

"خدای من جان!" یانلی بهشون پیوست و آهی کشید "الان مردم فکر میکنن ییبو داره میره خدمت سربازی. شبیه زنایی شدی که از دوری شوهرشون دلشکسته ان"

"اذیتم نکن"

"باشه باشه" یانلی به ییبو چشمک زد "خوبه که داری میری. یه سری قسمتای خسته‌ی بدنت میتونن یه مدت استراحت کنن"

"تو نمیتونی موقع حرف زدن مراعات کنی یانلی. نه؟ "

"حق با اونه" چنگ تاییدش کرد و به هایکوان خیره شد "کاش منم میتونستم باهات بیام"

هایکوان پوزخند دندون نمایی زد "همیشه اول خودت منو میکشونی رو تخت پس اعتراض هم نکن"

"ولی همیشه این تویی که نمیذاری برم"

"فهمیدیم پسرا.. بیاید از بحثمون خیلی دور نشیم"

ییبو بعد از کلی خندیدن، نفس عمیقی کشید، دوباره‌ جان رو بغل کرد و دم گوشش زمزمه کرد "توی هر ثانیه، فقط به تو فکر میکنم" جان لبخند زد و گردنشو نرم بوسید "هر وقت رسیدی هتل بهم خبر بده باشه؟"

"هوم"

"خیلی مراقب خودت باش و خیلی هم با بقیه حرف نزن مخصوصا خوشتیپاشون"

"حسودی بالاخره یه روز تو رو میکشه" ییبو خندید و به سمت پله‌های هواپیما رفت. وقتی رسید اونجا، برگشت عقب و برای جان دست تکون داد. جان تا جایی که تونست، با صدای بلند داد زد و توجه همه رو به خودش جلب کرد"پاپی عاشقتم"

ییبو با لبخندی پهن جواب داد "منم عاشقتم گاگا" و سوار هواپیما شد. یانلی شونه‌ی جانو نوازش کرد "نقشه‌ام این بود که شما دو تا رو به همدیگه نزدیک کنم، برای همین به ییبو گفته بودم که قلبتو ذوب کنه، ولی نه انقدر! دیگه داری منو میترسونی"

"تقصیر خودته" جان خندید و موهای خواهرشو بهم ریخت "بیا بریم خونه"

*********

BF for Ge Ge (کامل شده) حيث تعيش القصص. اكتشف الآن