🎶Kina-Can we kiss forever?
I felt pain
When you cameآرنج دستش رو روی چشمهاش گذاشت، قبلا عادت به این کار داشت..
وقتی چشم هاش رو می پوشوند و از معرض نور بودن دورش میکرد اما حالا.. فقط یه عادت بود.. عادت بی فایده..
به هرحال اون نوری رو نمی دید که بخواد آزارش بده و مجبورش کنه چشم هاش رو بپوشونه..
پتو که کمی رو بدنش بالا کشیده شد رو حس کرد اما چیزی نگفت.. جز خودش و جک کسی خونه نبود و این کارا هم فقط از جک بر میومد..
-میدونم بیداری..
زمزمه ی جک قبل از اینکه روی تخت بشینه و کمی تخت فرو بره تو گوش زین پیچید.-منم وانمود به خواب بودن نکردم..
زین اونقدر کم حرف میزد که وقتی صداش بلند میشد، خشدار و گرفته بود.. این چیزی بود که جک بهش عادت داشت..مدت ها سعی کرد تا زین دوباره شروع به حرف زدن کنه اما وقتی دید فایده ای نداره دیگه تلاش نکرد..
-خیلی خب.. اومدم بگم دارم میرم.. کمتر از دو ساعت دیگه پرواز دارم
زین باز هم حرکتی نکرد و با همون لحن بی حس و آرومش جواب داد
-باشه.. خوش بگذره و امیدوارم تا می تونی طولانی کنی سفرتو..زین با طعنه گفت و این باعث شد جک بخنده، اون از هر راهی برا دور کردن جک از خودش استفاده میکرد و هربار که به بن بست میخورد حرصش میگرفت..
چون تو تمام اون مدت جک حتی یه روز هم از زین دور نشده بود..
-بعد از تعطیلات برمی گردم مالیک.. پرستار جدیدت رسیده.. قبل از اینکه برم باید باهم آشناتون کنم..
با تموم شدن حرف جک برای ثانیه ای اتاق پر از سکوت شد و بعد از اون زین دستش رو از روی چشمش برداشت و روی تخت نشست..
همونطور که به رو به روش خیره بود انگشت هاش رو توهم قفل کرد و اخم هاش رو محو توهم کشید
-پرستار جدید؟ من پرستار نیاز ندارم.با جدیت گفت و این جک بود که بالاخره اخم هاش رو توهم کشید و از روی تخت بلند شد.
-خودتم می دونی که نیازه یه نفر پیشت باشه پس مخالفت نکن و اگه این بحث رو ادامه بدی پروازمو لغو میکنم و کل تعطیلاتو کنارت می مونم..زین کلافه نفسش رو بیرون فرستاد و سر تکون داد.. به هرحال جک بعد از دو سال می خواست برای تعطیلات کریسمس بره و زین نمی تونست به خاطر تصمیمات احمقانهش مسافرتش رو خراب کنه..
YOU ARE READING
Part of he[Z.M]
Fanfictionزین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمیخوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمیخواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخنهاش گرفت. -تو بهم.. تو...