chapter 1

2.8K 220 8
                                    

با ویبره رفتن گوشی گیلاسی که توی دستم بود رو روی بار گذاشتم با دیدن شماره اخمی کردم و تماس رو وصل کردم. گوشیو محکم به گوشم چسبوندم و به سختی با اون یکی دستم گوشمو پوشوندم تا بتونم بشنوم "بله؟"پام رو دور میله ی صندلی فشار میدادم و به خطوط سنگ مرمر بار نگاه میکردم. کمی مکث کرد "خانم لی رئیس بوان میخوان هرچه سریع تر اینجا باشید" با کلافگی پلکامو روی هم فشار دادم " بله خودمو میرسونم" گوشیو قطع کردم انگار نه انگار من مرخصی بودم.

انگشتامو روی پیشونیم فشار دادم با این وضع دستم نمیتونم تنهایی برم از روی صندلی بلند شدم پول نوشیدنیو حساب کردم درحالی که گوشیمو توی جیب شلوار تنگم جا میدادم چتری هامو کنار زدم با دقت به اون جمعیت که وسط بودن نگاه کردم رقص نور توی تاریکی باعث میشد اونجا شلوغ تر از چیزی که بود نشون بده. انگار جین اون وسطا نبود آهنگ ملایم تر شده بود اخمی کردم که با دیدن دسته ی دخترا نزدیک صندلی بزرگ چرمی پوزخندی زدم به سمت دخترا رفتم خودمو از بینشون رد کردم و با جین مواجه شدم، لم داده بود رو مبل و چندتا دختر چسبیده بودن بهش با دیدن من گیلاسو بالا آورد چشمکی زد بی توجه به قیافه بامزش چشم غره ای رفتم " باید بریم" جین ابروهاشو بالا داد و نوچی کرد و حواسشو داد به دختر بلوندی که داشت در گوشش حرف میزد "به بار دیگه میگی عزیزم؟"

کلافه دستی بین موهام کشیدم " جین!" با حرص صداش زدم توجهی نکرد و از نوشیدنیش خورد به سمتش خم شدم تیشرت آبی رنگشو کشیدم و مجبورش کردم بلند شه " سوا چیکار میکنی؟" متعجب پرسید مچ دستشو محکم گرفتم و به سمت در بار رفتم " سوا ول کن دستمو درد گرفت اییی دختره وحشی.. " به سمت ماشین رفتم مچ دستشو ول کردم " جین باید منو برسونی اداره" منتظرش نموندم و سوار شدم جین درحالی که مچ دستشو میمالید پشت فرمون نشست " اداره ی چی این وقت شب؟ مرخصی نداری مگه؟ " عادت همیشگی جین غر زدن شروع شده بود درحالی که کمربندمو میبستم گفتم" نمیدونم دقیقا چرا باید برم خودت میدونی هیچی پشت تلفن نمیگن"

جین ماشین رو روشن کرد و دوباره شروع کرد به غر زدن " خدا لعنتت کنه اگه نیومده بودی من الان داشتم عشق و حال میکردم " چشمامو بستم دست راستم تیر می‌کشید بی توجه به اون گفتم " به جاش شام مهمو من" جین ساکت شد با رضایت سرشو تکون داد خنده ای کردم" لاعقل یکم مقاومت کن " با انگشتاش روی فرمون ضرب گرفت " لازم نی" پشت چراغ قرمز ایستادیم به طرف من برگشت" تو مگه دستت نشکسته؟ چطوری با این دستت میخوای بری ماموریت دوباره؟ " بالای پلکمو خاروندم خودم هم نمیدونستم چخبره" جین دستم فقط مو برداشته، معلوم نیست چیکارم دارن" جین آهی کشید و شیشه رو داد پایین دستشو لب پنجره گذاشت و دوباره شروع کرد به کلی بازی " خدایا این دختره با این دستش یه هفتس مارو گا.. " محکم کوبیدم پس کلش و به چراغی که سبز شد اشاره کردم" گاز بده" درحالی که دنده عوض میکرد خندید" کاش یکی منو از دست تو نجات بده "

𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝 |ᵏⁱᵐ ᵗᵃᵉʰʸᵘⁿᵍWhere stories live. Discover now