یقه ی پیرهن یشمی رنگ که آخر هم به اجبار جین تنش کرده بود رو صاف کرد و از ماشین پیاده شد. به برج بلند روبروش نگاه کرد قبلا چندین بار اینجا اومده بود موهای کوتاه شدشو که به خاطر باد توی صورتش پخش شده بود کنار زد و پشت گوشش داد، با قدم های کوتاه از خیابون عبور کرد و از پله های کوتاه جلوی در اصلی بالا رفت.
نگهبان که لباس مخصوص قرمز رنگی پوشیده بود تعظیم کرد خوش آمد گفت سوا ممنونی گفت و وارد لابی شد. لوستری بلند درست وسط سالن لابی وصل شده بود و تا نزدیک زمین میرسید. کریستال های ریزی از اون آویزون بودن که نور رو به شکل رنگین کمون منعکس میکردن دیوار ها به رنگ آبی آسمونی بودن و گل های ریز طلایی رنگ به خاطر نور زیاد لوستر، روی دیوار ها میدرخشیدن.
قطعا یکی از لوکس ترین برج های کره الیور بود " سلام خوش اومدین چه کمکی میتونم بهتون بکنم " سوا به سمت دختر خوش رویی که پشت میز بلنده طلایی رنگ ایستاده بود رفت " لی مین سوا هستم" دختر سرشو تکون داد و گفت " درسته مهمون آقای کیم طبقه ی شونزدهم برای شما رزرو شده بفرمایید" دختر با دست به آسانسور شیشه ای اشاره کرد سوا تشکر کرد و وارد آسانسور شد کلید طلایی رنگ که عدد شونزدهم رو نشون میداد فشار داد در آسانسور بسته شد و به سمت بالا حرکت کرد.
سوا درحالی که به منظره ی روبروش نگاه میکرد دستشو بین موهاش کشید خیلی وقت بود موهاش رو کوتاه نکرده بود و تقریبا یادش رفته بود یه زمانی چقدر عاشق موهای کوتاهش بوده.
آسانسور تو طبقه شونزدهم ایستاد دختر نگاهشو از منظره ای که حالا چیزی جز تاریکی ازش نمونده بود گرفت و از آسانسور بیرون اومد " خیلی خوش اومدین" پسری که کت شلوار مشکی رنگ پوشیده بود این رو گفت و در طلایی رنگ رو هول داد و سوا رو به داخل هدایت کرد. سوا به سالن خالی نگاه کرد همه ی میز ها خالی بودن با دیدن چهرهی متعجب تهیونگ به سمتش قدم برداشت.
آکواریوم های بزرگی اطراف سالن رو پوشنده بودن و نور آبی رنگی که از داخل اون ها سالن رو روشن میکرد دوست داشتنی بود" درست راس ساعت هشت چه وقت شناس" سوا صندلیو عقب کشید و روبروی تهیونگ نشست پاشو روهم انداخت و نگاهی به اطرافش کرد، دنج ترین صندلی توسط اون دوتا اشغال شده بود.
دست به سینه به تهیونگ که کت شلوار کرم رنگی تنش بود نگاه کرد و گفت" نگران نیستی اون خبرنگارای فضول برات شایعه درست کنن؟" تهیونگ دستشو زیر چونش زد و سمت سوا خم شد " شایعه؟ من فقط با بادیگاردم دارم شام میخورم غیر از این حس میکنی مامور لی؟" سوا پوزخندی زد و گفت " برای همین اینجا خالیه؟" تهیونگ پوفی کشید و گفت " به نظرم بهتره باهم دوست باشیم " یکی از ابروهای سوا بالا پریدن دوست باشن؟
انگار این سوال رو بلند پرسید چون تهیونگ گفت" ما برای مدت زیادی باهم قراره کار کنیم بهتر نیست باهم دوست باشیم؟" سوا چشم هاشو ریز کرد تهیونگ از اولش شبیه آدمای عوضی رفتار کرده بود و الان داشت جوری حرف میزد انگار سوا عوضی بازی درآورده " من یه بادیگارد خواستم نه یه مدل که کنارم راه بره" سوا اینو گفت و به صندلیش تکیه داد تهیونگ بالای ابروشو خاروند و تک خنده ای کرد، خودش خوب میدونست در مقابل زبون سوا کم میاره.
YOU ARE READING
𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝 |ᵏⁱᵐ ᵗᵃᵉʰʸᵘⁿᵍ
Fanfiction[ Complete ] boy x girl لی مین سوا مامور اموزش دیده ای که توی کار خودش مهارت بالایی داره و حالا میخواد برا اولین بار بادیگارد بازیگر معروف کیم تهیونگ بشه