chapter 19

968 112 38
                                    

16 نوامبر

"این تا حدودی خوبه چون به تهیونگ نزدیک شدی" جین اینو گفت و با هیجان دستاشو بهم کوبید. برخلاف سوا جین کاملا امیدوار بود که اون دوتا دوباره بهم نزدیک بشن، سوا سرشو از روی زانوش برداشت یک ساعتی میشد که مشغول تعریف کردن کل داستانی که دیشب اتفاق افتاده بود شده بود.

نگاهشو به ساعت دیواری بزرگه بالای تلوزیون دوخت با دیدن ساعت از جاش بلند شد و به سمت آشپز خونه رفت تا قرص های مادر بزرگش رو براش ببره " جین میتونی چند روز اینجا باشی؟ دو روز شاید" جین سرشو از لبه ی مبل خم کرد و به سوا که قرص رو از محفظه پلاستیکی در می آورد نگاه کرد " چیشده" سوا لیوان و آب کرد و گفت" برای اینکه آجوما تنها نباشه اگه نمیتونی مرخصی..." جین از جاش بلند شد و گفت " نه میتونم بمونم  نمیخواد مرخصی بگیری"

سوا متعجب از این عکس العمل جین نگاهش کرد جین قرص و لیوان آب رو از سوا گرفت و گذاشت تو سینی " تو مرخصی نگیر سعی کن رو خودت و تهیونگ کار کنی" جین لبخند دندون نمایی زد به سمت پله ها رفت" اینطوری که تو رفتار میکنی انگار من کشته مرده تیهونگم" جین درحالی که شونه هاش از خنده میلرزیدن گفت " باشه اینطوری تصور می‌کنیم که نیستی" سوا با حرص چشم غره ای به جین رفت و از آشپزخونه بیرون اومد.

خودشو روی مبل کرم رنگش پرت کرد و گوشیشو از روی میز برداشت و شماره ی جونگکوک رو گرفت اما مثل هر چهار بار گذشته جوابی نگرفت با بالا اومدن اسم کی سی روی گوشی نوتیف پیام رو باز کرد" مامور لی لطفا هرچه سریعتر به کی سی برای چکاب مخصوص ایمنی مراجعه کنید تا تداخل زمانی به وجود نیاد" دختر متعجب به پیام نگاه کرد هنوز شیش ماه از آزمایش قبلی نگذشته بود.

" مامان بزرگت بیرونم کرد گفت میخواد بخوابه" جین اینو گف و سینیو روی میز گذاشت  " من باید برم اداره " جین تکیه شو به دیوار زد و گفت" سر و تهتو میزنن اداره ای اونجا چیکار داری؟ " سوا چشم غره ای به پسر رفت و از جاش بلند شد " باهام میای؟" جین سوییشرت توسی رنگشو برداشت و گفت" جهنم و ضرر میام از تو خونه بودن بهتره " سوا خوبه ای گفت کت چرمشو از روی جا اویز جلوی در برداشت و کفششو پوشید.

" اصلا چیکارت دارن " سوا کلید ماشین رو برداشت و گفت " باید چکاپ ایمنی بدم" جین درحالی که دولا شده بود و کتونیشو پاش می‌کرد گفت " چکاب ایمنی چه کوفتیه دیگه " دختر بی توجه به جین به سمت پارکینگ رفت و سوار ماشینش شد جین خودشو به ماشین رسوند و سوار شد " من نمی‌فهمم مگه بابات رییس نیست پس تو چرا انقد میری میای" جین غر غر کنان گفت و کمربندشو بست "جین خیلی حرف میزنیا" سوا پاشو روی گاز فشار داد و از پارکینگ بیرون اومد.

" یا آروم برو نکنه میخوای فیس هندسامم چیزیش شه" سوا نا باورانه به جین نگاه کرد " من چجوری تورو تحمل میکنم؟ " پسر لبخندی زد و گفت" با عشق و علاقه " سوا پوفی کشید و برای نگهبان بوقی زد " ببین انقد تند میری مثه گوز رسیدیم معلوم نیست چخبره اینجا اینجوری با کله اومدی" حصار برقی بالا رفت و سوا ماشینو داخل برد جلوی در اصلی پارک کرد.

𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝 |ᵏⁱᵐ ᵗᵃᵉʰʸᵘⁿᵍWhere stories live. Discover now