Chapter 27

937 119 72
                                    


"باورم نمیشه مجبورم کردی سوپ درست کنم" سوا اینو گفتو و فلفل هارو خورد کرد. خودش هم خوب میدونست به اجبار تهیونگ نیست که داره سوپ درست میکنه اگه تهیونگ هم ازش نمی‌خواست خودش اینکارو می‌کرد، دیدنه تهیونگه مریض براش شبیه کابوس بود فلفل هارو داخل قابلمه ریخت" تو اون قرارداد نوشته بود لی مین سوا بادیگارد منه، بادیگارد برای چیه برای محافظت.. "



درحالی که برگه های کاهو رو جدا میکرد به تهیونگ که روی مبل نشسته بود نگاه کرد پسر بلبل زبون ساکت شد ومنتظر به دختر نگاه کرد، سوا سرشو پایین انداخت درمقابل نگاه مستقیم تهیونگ بازم دوم نیورده بود، بین برگ های کاهو نمک ریخت تا نرم بشن " مگه مریض نبودی تو" تهیونگ به صندلی تکیه داد تا از دید سوا که توی آشپزخونه قرار داشت خارج بشه " من هنوزم مریضم نمیبینی تب دارم" تهیونگ دستشو روی پیشونیش گذاشت ادای سوختن درآورد، دختر بی حرف مشغول خورد کردن جعفری ها شد اون هارو داخل قابلمه ریخت و زیرشو کم کرد تقریبا کار سوپ تموم شده بود.




دستشو شست و درحالی که با حوله خشک می‌کرد بیرون اومد" میدونی از آشپزی بدم میاد دیگه؟" تیهونگ سرشو به معنی آره تکون داد و بینیشو بالا کشید " ولی من مریضم" دختر چشم غره ای به تهیونگ که حالا روی مبل دراز کشیده بود رفت، نگاهی به ساعت مچی نقره ایش کرد به سمت آشپزخونه رفت، بسته ی داروهای تهیونگ رو از روی جزیره برداشت " دکتر گفت یه ساعت بعد سرمت ویتامین و قرصا رو بخوری نه؟" تهیونگ آره ای گفت و چندتا سرفه کرد، سرشو از لای مبل بالا آورد و به سوا که با دقت روی داروهارو میخوند نگاه کرد.





" منو نگاه نکن لباساتو عوض کن از بیرون اومدی همینطوری با این لباسا نشستی" دختر بدون اینکه نگاهی به تهیونگ بکنه اینو گفت و لیوان شیشه ای برداشت و داخل اون آب ریخت" بدنم درد میکنه کمک میکنی...." سوا بی توجه به حرف تهیونگ لیوان آب رو جلوی تهیونگ گذاشت و قرص هارو دستش داد" اون سبزا مسکنه برای بدن درد، اون هم قرص سرماخوردگیه خوردی بعدش اون کپسول های ویتامین رو بخور لباساتم عوض کن" دختر اینو گفت به آشپزخونه برگشت، صد امیتاز ویژه به خودش برای ریلکس بودنش در برابر حرف تهیونگ داد " بد اخلاق "تهیونگ اینو زمزمه کرد و قرص هارو خورد.





سوا در قابلمه رو برداشت و به سوپی که تقریبا حاضر بود نگاه کرد درحالی که چک می‌کرد رشته های سوپ پخته باشن از تهیونگ پرسید
" الان سوپتو میخوری؟ " تهیونگ گفت " الان " دختر کاسه ی سفید رنگ چینی برداشت و سوپ رو داخل اون ریخت، کاسه رو داخل سینی گذاشت به سالن برگشت، با صدای زنگ در سینی رو روی میز گذاشت " درو باز میکنی؟" سوا به سمت آیفون تصویری رفت، پسری با دسته گل جلو در بود دختر درو باز کرد" سلام پست این گل ها رو برای آقای کیم آوردن " سوا دسته گلو و گرفت و تشکر کرد و درو بست.




𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝 |ᵏⁱᵐ ᵗᵃᵉʰʸᵘⁿᵍWhere stories live. Discover now