33.تجاوز !!!

1.3K 209 77
                                    

امشب که به پایان می‌رسید ۳ روز میشد که جکسون مهمونشون بود...
جه جه به تنهایی تو آشپزخونه نشسته بود چون جکسون تلویزیون رو اشغال کرده بود و ترجیح میداد نزدیکش نباشه...
وقتی حرفای ددیشو با کارای جکسون مقایسه میکرد، مغایرتشونو میفهمید و این باعث میشد جکسون دیگه حس خوبی بهش نده و ازش دوری کنه،
طبق معمول حوصلش سر رفته بود چون ددیش هنوز یکساعت دیگه از سرکار میومد،

جکسون یه گوشه دیگه از خونه نشسته بود و با اینکه تلویزیون روشن بود اما توجه ای بهش نداشت، ذهنش درگیر بود و پاهاش تند تند تکون می‌خوردن، هیجان و استرس نمیزاشت آروم باشه، موقعیتو چک کرد و بنظرش الان بهترین موقعیت بود تا کاری که این چند روز منتظرش بودو انجام بده!

«هنوز یک ساعت دیگه میشه تا جه بوم بیاد، منم بیشتر ازین نمیتونم اینجا بمونم پس بهترین موقعیت همین الانه!!»

چیزی بود که تو ذهنش گذشت
کاکائو تاکشو باز کرد:

"اولین مرحله برای نابودی جه بوم ؛)"
Sent to HANA

و بعد دوربین گوشیشو روی میز تلویزیون تنظیم کرد و دکمه ضبطو زد...

_جه جه !!

از آشپزخونه صداش اومد:

+بله؟!

_بیا اینجا کوچولو، عمو باهات کار داره

استایل همیشگیش که یه شورتک کوتاه با لباس گشاد بودو پوشیده بود و مثل همیشه هیکلش تو لباسای اورسایز ریزتر از همیشه بنظر میرسید،

جه جه اصلا متوجه موبایلی که رو میز درحال ضبط بود نشد، اونجور که جکسون برآورد کرده بود الان فقط پاهاش تو فیلم پیدا بود و باید جلوتر میومد،

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جه جه اصلا متوجه موبایلی که رو میز درحال ضبط بود نشد، اونجور که جکسون برآورد کرده بود الان فقط پاهاش تو فیلم پیدا بود و باید جلوتر میومد،

جکسون به سمتش رفت و همینجور که از پشت بغلش میکرد مجبورش کرد تا جلو بیاد و درست جاییکه بهترین لوکیشن رو داشت قرار بگیره،

جه جه ازینکه جکسون از پشت بهش چسبیده بود حس بدی داشت اما چیزی نگفت و فقط سعی کرد ازش جدا شه ، جکسون محکم بهش چسبیده بود و پایین تنه اش کاملا با بدن جه جه برخورد داشت.

+عمو چیکارم داری؟

جکسون توجهی به حرفش نکرد و نزدیک گوشش گفت:

I am just a Little࿐2jaeWhere stories live. Discover now