17.دردت گرفت؟!

3.6K 523 118
                                    

+دوست دارم هانا صدام کنی!!

جه بوم برای تایید سرتکون داد...مجبور بود با این دختر راه بیاد!!! برای آیندهِ شرکتش...!
هانا برگه هارو رو میز گذاشت:

+بابا این برگه هارو دادن تا برات بیارم..قراردادهای جدیده با شعبه ژاپنمون...

_یعنی آقای لی اینهمه راه فقط برای این چنتا برگه شمارو فرستادن؟

هانا دست گذاشت رو رونِ جه بوم...

+اومممم نه راستش..من خودم میخواستم ببینمت جه بوم شی!

_در رابطه با؟

+خودمون

_خودمون؟!!

پا رو پا انداخت:

+اوهوم..میدونی چند وقته داری منو دنبال خودت میکشونی تا یه شام باهم بخوریم؟

_من یادم نمیاد به شما قول داده باشم

هانا که عصبی شده بود کمی صداشو بالا برد:

+میتونم ازت خواهش کنم با من راحت حرف بزنی؟! ما همسنیم نیاز نیست با من رسمی حرف بزنی

جه بوم که از صدای بلند هانا جا خورده بود تو جاش تکون خورد:

_اوکی اوکی

هانا که دیگه خبری از اون لبخندش نبود گفت:

+ایندفعه دیگه نمیگم تو تاریخِ قرارمونو مشخص کنی...تو فقط هی عقبش میندازی.. خودم روزشو مشخص میکنم و برات بهتره که بیای!!!

و با عصبانیت از جاش بلند شد و به سمت در رفت و بدون خداحافظی بیرون رفت...

جه بوم پوف صدا داری کشید و موهاشو به هم ریخت...نمیدونست با این دختره سمج چیکار کنه..فاجعه اینجا بود که پدرش، که متاسفانه رئیسِ بزرگترین شرکت سرگرمی کره اس هم از این رابطه حمایت میکرد...و جه بوم خیلی وقت بود که با این شرکت همکاری داشت و بیشتر تصمیماتشون رو باهم میگرفتن..چون شرکت جه بوم کوچیکتر بود اغلب باید اطاعت میکرد!!...اما خوشبختانه تا حالا همه قراردادها برای هر دو طرف مفید و سود آور بوده...
...

_جه جه چرا غذاتو نمیخوری عزیزم؟

چنگالو تو بشقابش گذاشت:

+آخه امروز تو کافه یکم کیک خولدم

جه بوم اخم کوچولویی کرد:

_چند بار بگم نباید خودتو با این چیزا سیر کنی؟!! شام باید یچیز مقوی بخوری!!

جه جه لباشو آویزون کرد..از اینکه حرفای ددیشو گوش نمیداد و ناراحتش میکرد گریه اش بود..

+قول میدم دیگه نخولم ددی :(..ولی الان واقعا گشنم نیست

_اشکال نداره..هرموقع گشنه شدی بخور..ولی دیگه تکرار نشه!

I am just a Little࿐2jaeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora