*سلام واقعا نمیدونم چجوری بگم شرمنده ام و از کجا شروع کنم، انقد بین پارت و آپ ها فاصله افتاده که خجالت میکشیدم بیام اما دلم نیومد داستان و کارکتر های موردعلاقمو نصفه رها کنم و طرفدارای این بوکو ناراحت کنم :( این مدت هم سرم شلوغ بود هم کم کاری کردم و هم یه مدت رمز اکانتمو فراموش کردم و پنیک کردم که اکانتی که انقد براش زحمت کشیدم نپره! اما خداروشکر برگشت و الان در خدمت شمام، میدونم هیچی نمیتونه این بی مسئولیتیمو جبران کنه ولی سعی کردم یجا ۵ پارت رو آپ کنم ، امیدوارم از خوندنش لذت ببرید و به روال قبل کامنت بزارید و نظراتتونو بگید ♡
***
یونگجه هیجانزده تر از همیشه با هودی و جین تو دستش وارد اتاق شد.. جهبوم با بالاتنه لخت و درحالیکه پشتش به یونگجه بود موهاشو سشوار میکشید..
یونگجه با لبخند به هیکل سفید و ورزشکاریش نگاه کرد.. میتونست قسم بخوره که جهبوم پهن ترین شونه های جهانو داره.._ جهبومی~
جهبوم بدون اینکه روشو برگردونه از تو آینه نگاش کرد:
+جانم
هودی یاسی و جین آبیشو جلوی جهبوم گرفت:
_اینا چطوره برای امشب؟!
جهبوم سشوارو گرفت پایین و سمتش برگشت:
+ نه عزیزم امشب باید رسمی تر بپوشی، بزار اول خودم لباس بپوشم بعدا برای تو انتخاب میکنیم
یونگجه سری تکون داد و رو تختش نشست و منتظر موند تا کارش تموم بشه
جهبوم کمی واکس مو به انگشتاش مالید و موهاشو باهاش حالت داد.. کت و شلوار مشکی، پیرهن سفید، کراوات مشکی و گرون ترین ساعتی که داشت روی تخت مرتب و آماده بودن و جه بوم فقط تک تک پوشیدشون و هروقت با یونگجه چشمتو چشم میشد تو سکوت لبخندی میزد..._ هیونگ من خیلی استرس دارم..!
+ استرس برای چی عزیزم؟
_ خب.. این اولین باره که منو تو قراره یجای رسمی و شلوغ بریم و... باهم باشیم..یعنی همه متوجه میشن؟ همه کارمندا و رئیس های شرکتهای دیگه؟!
+ آره عزیزم بالاخره یه روز همه میفهمن چی بهتر از این مهمونی که همه هستن
یونگجه با انگشتاش بازی کرد :
_من ازین بابت که میخوای همه منو ببین و از معرفی کردن من خجالت نمیکشی خیلی خوشحالم اما ازونجاییکه اونجا یه عالمه غریبه و آدم جدید هست استرس دارم..!
جهبوم دست کشید رو سرش و موهاشو به هم ریخت:
+ نگران نباش بیبی خودم کنارتم
_ هوممم.. اصن این مهمونی برای چیه؟
+ امروز روز جهانی مهندسه نه؟ خب ما مهندسای کامپیوتر و رئیس شرکت های برنامه سازی و هوش مصنوعی و هرکسی که به هر شکلی به این حرفه مربوط میشه هرسال این روزو جشن میگیریم و از کارآفرینا و کسایی که تونستن تو این سال رکورد بزنن و یا موفقیت بزرگی کسب کنن تجلیل میکنیم، آخرشم اکثرا یه افتر پارتی هست و دیگه همین... شنیدم امسال چنتا از مهندسین خارجی هم هستن و ازین بابت مراسم رو قراره خیلی باشکوه تر برگزار کنن!
YOU ARE READING
I am just a Little࿐2jae
Fanfiction✦ فیک "من فقط لیتل ام" 🍼 ✦ ژانر : لیتلاسپیس - فلاف - همخونهای اسمات - تصویرسازی با عکس و گیف ✦ کاپل اصلی : دوجه (2jae) ✦ کاپل فرعی : یوگبم - جه بوم×هانا ••• در اتاقو کامل باز کرد تا وارد بشه..جهبوم تازه تونست لباس های یونگجه رو ببینه و برای...