15.بهترین حموم عمرم!

3.5K 520 118
                                    

جه‌بوم همینکه دستای جه‌جه رو رو عضوش حس کرد هینی کشید و ناخواسته تکونی خورد...

جه‌جه حالت عجیب و جدیدی داشت..یه حس ناشناخته رو تجربه میکرد که باعث میشه ضربان قلبشو حس کنه و همینطور ضربان قلب جه‌بومو..
کنجکاوی همیشگیش باعث شد که تو همون حالت بمونه و دستشو بیشتر رو عضو جه‌بوم بکشه و لمسش کنه...
جه‌بوم همونجور که سعی میکرد خودشو کنترل کنه تا تکون نخوره با زحمت گفت:

_جه‌جه داری چیکار می‌کنی؟!

+ددی چِلا (چرا) مالِ تو انقد بزرگه؟!

جه‌بوم پوزخندی زد و یه تای ابروش بالا پرید؛ از این جسارت جه‌جه خوشش اومده بود..
با همون نگاه شیطونش عضو جه‌جه رو گرفت و گفت:

_چرا مالِ تو انقد کوچیکه آبنباتم؟!

جه‌جه بخاطر اینکه دستِ جه‌بوم رو نقطه حساس بدنش قرار گرفته بود ناخواسته خودشو عقب کشید و به جای قبلیش تو وان برگشت..

جه‌بوم دوست داشت بیشتر تو این وضعیت باشن ولی از یه لحاظ خوشحال شد که خودِ جه‌جه عقب کشید وگرنه جه‌بوم عمراً اینکارو میکرد...!!!
جه‌جه سعی کرد سوالِ جه‌بومو نادیده بگیره چون واقعا جوابی براش نداشت و سوال خودشم بی‌مورد بود..
دست گرفت لبه وان و همون‌طور که میخواست بلند شه گفت:

+بیا دوش بگیلیم ددی..من گشنمه

با بلند شدنش ویو خوبی از باسنش به جه‌بوم داد...جه‌بوم لبخندی زد و سریع بلند شد و کمر جه‌جه رو گرفت تا کمکش کنه و لیز نخوره...
جه‌جه آروم پاهاشو از وان بیرون گذاشت ولی جه‌بوم هنوزم ولش نکرده بود و می‌خواست تا دم دوش کمکش کنه..!

*شما لخت تصور کنین*

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

*شما لخت تصور کنین*

جه‌جه دستشو رو دستای جه‌بوم گذاشت و اونارو از دور کمرش برداشت:

+خودم میتونم بِلَم (ای جانم🥺نتونستم خودمو کنترل کنم)

جه‌بوم آهانی گفت و سریع کمر جه‌جه رو ول کرد..

نمیدونست چرا انقد نگرانشه!‌ جه‌جه میتونست مواظب خودش باشه و لیز نخوره و اینکارای جه‌بوم فقط باعث میشد که جه‌جه بیشتر وابسته باشه و نتونه روی پای خودش بایسته..
با اینکه جه‌بوم همه اینارو میدونست اما بازم دست خودش نبود...!!!

I am just a Little࿐2jaeTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang