☆👉🏻🌟
۳سال بعد...
-جرد!
-خوش اومدید دکتر!
جرد بلافاصله از جاش بلند شد و به نایل که به سمت اون حرکت میکرد خوش آمد گفت.
نایل با لبخند خودش رو به میز جرد، منشی مطبش رسوند و قبل هر چیز دیگه ای گلهای زیبایی که بوشون کل فضای مطب رو پر کرده بود نگاهش و گرفتن.
نفس عمیقیکشید و ریه هاش رو با اون هوای مطبوع و خوشایند پر کرد.
-این گلا دیگه برای چین؟
نایل بالاخره با کنجکاوی پرسید و لیوان قهوه ای رو که جرد براش اماده کرده بود ازون گرفت.
-گلها از طرف دکتر استایلزن!
نایل نگاهش و از گلهای سفید رنگی که با سلیقه توی باکس زیبایی جا داده شده بودن گرفت و به سمت اون پسر چرخوند و با لحنی که تعجب اش رو منعکس میکرد پرسید:
-هری؟!!
-بله دکتر... دکتر استایلز صبح اومده بودن اینجا ولی شما نبودید.
-اون برگشته؟! دوره اش تموم شده؟!
-منم دقیق نمیدونم دکتر...
جرد با تردید گفت و بعد مکثی ادامه داد:
-از من نخواستن که پیغامی رو بهتون برسونم، گفتن خودشون بعدا دوباره باهاتون صحبت میکنن...
نایل با سر تایید کرد و دوباره نگاهی به اون گلها که واقعا زیباییشون چشمش رو گرفته بود انداخت.
-اونوقت.. این گلا رو هم برای من اورده بود؟!!
نایل با خنده پرسید و نگاه جرد به سمت دسته گل گوشه ی میزش چرخید و با لبخندی که مهار نمیشد جواب داد:
-نه این... این برای منه... گلهای شما رو گذاشتم توی اتاقتون.
-برای تو؟!!
نایل با حالت گیجی که سعی در پنهون کردنش داشت پرسید، چون با شنیدن این حقیقت که هری برای جرد گل گرفته اصلا چیزای خوبی به فکرش نمیرسید.
-جرد، هری چرا باید برای تو گل بگیره؟!!
سعی داشت مقداری خنده چاشنی لحنش کنه تا جرد فکر کنه کنجکاویش فقط از سر شوخیه.
-ایشون واقعا جنتلمنن!...
جرد با دستپاچگی و صادقانه فکرش و به زبون اورد.
-همینطوره...
نایل سرش و با خنده تکون داد، اون هری رو میشناخت!
-یه جنتلمن واقعی!
نایل دوباره تاکید کرد و به دستگیره ی اتاقش چنگ زد که صدای جرد متوقفش کرد:
YOU ARE READING
S.F.P
Fanfiction❗داستان "ساکر فور پین" از این به بعد در این اکانت آپ میشه❗ [L.S][Z.M] - دو حالت وجود داره، یا آدما نمیتونن همو بشناسن، خسته میشن و میرن؛ یا میتونن بشناسن، میترسن و میرن... + یه حالت دیگه هم هست! اینکه بشناسن، بترسن... ولی نتونن برن... °𝓨𝓸𝓾 𝓫𝓾...