Music:
High enough -K.flay-☆👉🏻🌟
صدای کلکل و جروبحث بلند پسرا و برخورد فشار شدید آب با کف زمین به قدری توی اون فضای بسته هیاهو به پا کرده بود که هر صدای دیگه ای به سختی شنیده میشد.
فضای رختکن به لطف بخاری که از کابینهای دوش آب داغ بلند میشد مه آلود به نظر میرسید، بخاری که مثل اسفنجی بوی عرق رو جذب و تنفس رو راحت تر میکرد.
-اون حوله لعنتی رو رد کن بیاد کارل...
صدای بلند و محکم تِد از داخل یکی ازون کابین ها به گوش رسید.
کارل خنده بلندی سر داد تا از شنیده شدنش مطمئن بشه. با شونه بالا انداختن به حرف اومد:
- چرا فکر میکنی کار منه؟!
- چون تو تنها احمق این جمعی.
مطمئنا اون پسر، کارل رو موقع برداشتن حوله اش از روی دیوار کوتاه کابین دوش ندیده بود و فقط از روی شناختی که نسبت بهش داشت میدونست که این کارِ مسخره، کار کارله!
کارل با لحنی که مشخص بود قصد کرم ریختن داره داد زد:
- ولی تویی که الان داری برای حولت گریه میکنی احمق تر به نظر میرسی، تدددی!
همین حرف کارل کافی بود تا تد رو برای اثبات خلاف حرفش بر انگیزه.
-اوه اره؟!
تد بدون توجه به حضور بقیه افراد داخل رختکن، درب کابین دوش رو کنار زد و با بیخیالی بدن برهنه و ورزیده خودش و بیرون انداخت.
نگاه های گذرای پسرایی که هرکدوم گوشه ای از رختکن مشغول کار خودشون بودن چیزی نبود که باعث آزار تد بشه یا اهمیتی بهش بده.
کارل که از این حرکت تد یکّه خورده بود برای اینکه خودش رو نبازه با خنده ی مضحکی دستهاش و از هم باز کرد و با بالا بردن ابروهاش داد زد:
-زود قضاوت کردی تد!
دیدی دست من نیست؟ هوممم؟!اون درست مثل بچه ها رفتار میکرد. مثل یه بچه ی رومخی که فقط قصد داشت بقیه رو اذیت کنه و سر به سرشون بذاره، چون فکر میکرد اینطوری خیلی باحال به نظر میرسه!
تد با بی اعتنایی پوزخندی زد و بدون اینکه نگاه های درهم کشیده اش رو از روی کارل برداره کنار نیمکت وسط رختکن ایستاد، بدون کلمه ای دستش رو سمت کیفی که روی اون جا خوش کرده بود دراز کرد.
مهم نبود چی باشه، فقط لازم داشت یه تیکه پارچه گیرش بیاد که بتونه رطوبت و قطره های آبی که روی بدنش سر میخوردن رو جذب کنه، همینطور هم شد.
هودی طوسی رنگی رو که به چنگ گرفته بود به قصد خشک کردن بدنش روی جای جای عضلات و تمام نقاط تنش کشید.
VOCÊ ESTÁ LENDO
S.F.P
Fanfic❗داستان "ساکر فور پین" از این به بعد در این اکانت آپ میشه❗ [L.S][Z.M] - دو حالت وجود داره، یا آدما نمیتونن همو بشناسن، خسته میشن و میرن؛ یا میتونن بشناسن، میترسن و میرن... + یه حالت دیگه هم هست! اینکه بشناسن، بترسن... ولی نتونن برن... °𝓨𝓸𝓾 𝓫𝓾...