▪️19▪️

1.6K 462 1.1K
                                    

هلّووووووو مای سوییت شفاتیل🍑
چه خبراااااا؟🙄🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️

با کلاسای حضوری چطورید؟😂

نه نه اینو بیخیال،
باید بپرسم زنده اید؟:"))))
بعد اهنگ هرییییی؟:"))))
من که نطقم بسته ست،

هرچقدر از زیبایی موزیکش، زیبایی ام ویش و مفهوم اهنگش بگم بازم کمههههه

هعی خدا... قراره با آلبومش چه بلایی سرمون بیاره خدا میدونه🥲

بابت تاخیرم معذرت میخوام یه چن روز رفتم سفر بعدشم کل کارا رو سرم انبار شده بود، اصلا فرصت نمیکردم بیام واتپد، البته هنوزم تموم نشدن ولی بعد دیدن پیاماتون دیگه کونم و جمع کردم  بیام براتون آپ کنمممم:">
پس شمام حسابی به این پارت عشق بورزید تا دوباره انرژیمو پس بگیرم و برگردیم به روال همیشگیمون🤍

هوپ یو اینجوی^-^

☆👉🏻🌟


با احساس تهوعی که بهش حمله کرده بود، چشماش و از هم باز کرد.

بدون اینکه فرصتی داشته باشه تا به خودش بیاد، بلافاصله دستشو روی دهنش فشار داد و با عجله خودش و توی سرویس انداخت.

محتویات معده اش که چیزی جز یه محلول آبکی نبود، از دهنش خالی شد. ازون جایی که از دیشب تاحالا جز مقدار زیاد مشروب چیز دیگه ای نخورده بود انتظار دیگه ای هم ازش نمیرفت.

بعد کشیدن فلاش توالت دستشو بالا برد و با گوشه آستینش دهنش و پاک کرد‌.

حالا کمی اروم گرفته بود ولی سرش در حد انفجار درد میکرد.

چرا به این روز افتاده بود؟
هنوز چیزی از دیشب بخاطر نداشت.

انگار حافظه اش پاک شده بود.
هنوز مغزش منجمد بود و قدرت آنالیز چیزی رو نداشت.

شیر آب رو باز کرد و صورتش رو شست.
تو سرش زمزمه کرد:

"خوبه این اتفاق پیش هری نیفتاد..."

هری؟!!!
درسته!...
با جرقه ای که تو ذهنش زده شد، تازه تازه داشت به یاد میاورد‌، اون تا نیمه شب پیش هری بود!!

شیر آب و بست، نگاهی توی آینه به خودش انداخت و جلوی موهاش رو که خیس شده بود عقب زد‌.

با خودش فکر کرد، دیگه چه اتفاقی افتاده بود؟
سعی داشت به ذهنش فشار بیاره.

حوله رو روی صورت خیسش فشرد و قطره های آب از روی پوستش به سمت اون تیکه پارچه ی پرز دار فرار کردن.

هنوزم چیز واضحی به خاطرش نمیرسید ولی میخواست همه چیز رو با ترتیب تو ذهنش بچینه.

گی بار...
هری اونو برده بود یه گی بار!!

S.F.Pحيث تعيش القصص. اكتشف الآن