part 2:خاکستری عجیب شده!

440 89 163
                                    


قبلا از این ناهنجاری ها از خودش بروز نمیداد و روابط اجتماعی خوبی داشت.. خیلی راحت با مردم جور میشد و حتی مثل خیلی از آلفاها خودش و نمیگرفت و با دلتا ها هم خوش میگذروند

اما.. اما حالا حالش از همه ی چیزی که این زندگی و جامعه داشت بهم میخورد و این زنگ خطری رو توی ذهنش روشن کرد

خواست به خونش برگرده اما اصلا دوست نداشت کل شب رو به نقصی که تو سیستم بدنش رخ داده بود و میدونست کم کم به مشکلی جدی تبدیل میشه، فکر کنه..

پس فقط بسمت شرکتش برگشت...

.
.

نزدیک نیم ساعتی بود که یونگی کمرش و گرفته بود و با تمام توانش دیک عظیمش و داخلش میکوبید و جیمین دوبار تا حالا اومده بود و دیگه جونی براش نمونده بود اما یونگی حتی یکبار هم ارضا نشده بود و این یکی دیگه از تفاوت های طبقاتی شون بود..

آلفاها علاوه بر هیکل بی نقص و جذابشون و هوش بالا شون، توی سکس هم بی نظیر بودن و معمولا برای بتا ها طول میکشید تا اونهارو رو به اوج لذت جنسی برسونن..

البته یونگی همیشه ادعا داشت وقتی با جیمینه خیلی زودتر از معمول ارضا میشه ...

جیمین سر هاشون و بهم نزدیک کرد و یونگی و بوسید..

همینطور که همو میبوسیدن، نوک انگشتاش و روی بدن یونگی به حرکت در آورد و لمسش میکرد...

یونگی که نزدیک اوجش بود، سرش و توی گردن خوشبوی جیمین برد و همزمان که میبوسید و گازش میگرفت، اه کشیده ای از دهنش دراومد و داخل جیمین کام شد...

جیمین: عاههه یونگیاا تو قطعا دیر انزالی داری

یونگی خندید و خودش و کنار دستش ولو کرد و چشماش و بست تا بدنش به حالت عادی برگرده...

جیمین پاش و روی شکمش گذاشت و سرش و روی شونش...

یونگی: میخوای برات هندجاب برم؟

جیمین: نه

یونگی: بلوجاب چی؟

جیمین: نه دیوونه دو بار الان اومدم دو بار هم تو ماشین بسه برام.. ترجیح میدم تا صبح رو بدنت لش کنم

یونگی لبخندی زد و لباش و بوسید: مرسی واقعا فوق العاده بودی

جیمین تو خواب و بیداری زمزمه کرد: تو هم..

و با همون لبخندی که روی لباش بود، خیلی زود چشماش روی هم افتاد و به خواب رفت...

.
.

Brave New WorldWhere stories live. Discover now