نامجون: تموم شده؟چانیول نگاهی به ماشینی که داشت روش کار میکرد انداخت و گفت: تقریباا.. میدونی نمیشه گفت کاملا آمادست چون یه مقدار نقص داره ولی تقریبا کار های فنیش تموم شده و همه ی قطعه هایی که لازم بود رو سوار کردیم.. احتمالا تا یکی دو هفته ی دیگه همه ی کارهاش تموم بشه.
نامجون سری تکون داد و گفت: که اینطور.. اومدم بگم من و جین میریم یه سر به همسایه ها بزنیم چندتاشون برداشت محصولاتشونه گفتیم بد نیست بریم کمک.. اونا سر خونه خیلی کمکمون کردن
چانیول: اره عالیه منم هر وقت کارم تموم شد میام پیشتون
نامجون همونطور که میرفت دستی براش تکون داد و دست دیگش و دور کمر سوکجین انداخت
.
.جین خودش و عقب کشید و نامجون سوالی نگاهش کرد
جین: یادت رفته جلو مردم باید برادرانه رفتار کنیم؟
نامجون: برادرا دست نمیندازن دور شونه ی هم؟
جین کلاه لبه دار حصیریش و که تانیا براش بافته بود رو جابجا کرد و گفت: معلومه که نه
نامجون با اخم روش و از جین گرفت و همون موقع شیومین و کیونگسو رو دید در حالیکه شیومین دستش و دورگردن کیونگسو انداخته بود و تقریبا رو کولش سوار شده بود، داشتن از روبرو میومدن
نامجون سریع گردنش و بطرف سوکجین چرخوند و با چشم و ابرو به اون دوتا اشاره ای کرد
جین اهسته گفت: اینا برادر نیستن پسر خاله ان..
نامجون: دیگه بدتر ما مثلا برادریم میتونیم نزدیکتر از اینا باشیم
سوکجین: نخیرم برعکس برادرا انقدر عجیب غریب به هم نزدیک نمیشن.. بعدشم ما برادر نیستیم ازدواج کردیم
شیومین: اوه پسرا چخبر اینجا چیکار میکنین؟
نامجون: گفتیم بیایم کمک
کیونگسو: کار خوبی کردین عمه سولین خیلی دست تنهاس بیاین با هم بریم زمین اونا
جین: حتما بریم
.
.جیمین چونش و روی شونه ی یونگی گذاشت و از پشت کامل وزن خودش و روی الفا انداخت
صدای خسته و کلافه ی یونگی بلند شد: چیشده جیمینا؟
جیمین دهن کجی ای کرد که یونگی ندید، ولی فشار چونش و بیشتر کرد..
یونگی: آخخ جیمینا چیشده خب حرفت و بزن
جیمین: چرا حوصله ی منو نداری؟
یونگی: من الان حوصله ی خودمم ندارم
جیمین از پشتش بیرون اومد و با اخمی که اصلا کیوت نبود روی صندلی روبروی یونگی نشست
YOU ARE READING
Brave New World
Fanfiction(completed) couples: taekook, yoonmin, namjin, hopemin genres: dystopian, smut, fantasy, angst, romance خلاصه: سال ۲۴۵۰ میلادی... یه دنیای مدرن که برای ادمای سیصد سال قبل یه کابوس حساب میشه! یه زندگی دقیقا مخالف اون چیزی که در قرن بیست و یک وجود دا...