و همینکه اوضاع ارومتر شد و خواستن از جاشون بلند بشن و نفس راحتی بکشن اینبار چند نفر با سلاح های سردی از جمله نیزه های نوک تیز و چوب های بلند جلوشون ظاهر شدن و مجبورشون کردن روی زمین دراز بکشنانقدر سریع این اتفاق افتاد که حتی قبل ازینکه بخوان حرفی بزنن روی زمین خاکی دراز کشیده بودن و دست هاشون بالای سرشون قفل شده بود و ارزو میکردن اون انسان ها باهاشون مهربون باشن...
و مهمتر از همه اون لحظه همشون به این حقیقت باور پیدا کردن که بغیر از خودشون و آدم های دنیای مدرن انسان های دیگه ای هم توی این دنیا وجود دارن و این باعث شد بیشتر از قبل به جونگکوک و حرفاش ایمان بیارن...
یکی از اون مرد ها داد زد: شما کی هستین؟ توی زمین ما چیکار میکنید از کدوم شهر اومدید؟
نامجون: ما شهروندای دنیای مدرن هستیم
جین خواست سرش و بالا بگیره و نگاشون کنه که یکی از اون مردا با ته اسلحش به سرش کوبید و باعث شد سر جین خونریزی کنه و ترس و تنش بینشون بیشتر بشه
مرد دیگه ای که بنظر منطقی تر میومد گفت: شما بی اجازه داخل زمین ما اومدین و..
جونگکوک سریع حرفش و قطع کرد و گفت: ما به زمین شما کاری نداریم اگه ولمون کنید ازینجا میریم و هیچ مزاحمتی برای شما نداریم
مرد عصبانی: انتظار داری چرندیاتتون رو باور کنیم؟
تهیونگ: دلیلی نداره بهتون دروغ بگیم همین الان بخاطر شماها رو زمین دراز کشیدیم یه نگاه به وضعیتمون بکن
مرد منطقی دوباره شروع به حرف زدن کرد: خیلی خوب ما اجازه میدیدم برید ولی تا وقتی که پاتون و از زمین ما بیرون نگذاشتید با اسلحه هامون پشت سرتون میایم حالا دیگه میل خودتونه دوس دارین چقدر زندگی کنید
همشون با اجازه ی مرد از جا بلند شدن و کوله ها و وسایلشون و بدست گرفتن و پشت سر جونگکوک به راه افتادن ولی بجای اینکه به طرف دنیای مدرن برن در جهت عکسش حرکت کردن ..
به طرف دیگه ی زمین که رسیدن چند نفر از مردها همچنان اسلحه هاشون و به سمتشون گرفته بودن .. جونگکوک و گروهش نگاه بدی روانه ی اونها کردن و ناامیدانه به سمت ناکجاآباد حرکت کردن
انقدر اون مرد ها عصبی و بدخلق بودن که حتی نشد ازشون سوال کنن اینجا کجاست..
طولی نکشید که کورسوی جدیدی از امید رو با دیدن یه خونه ی دیگه پیدا کردن.. حالا میدونستن این خونه ها صاحب داره و آدمهایی داخلش زندگی میکنن..
البته هنوزم از وجود داشتن ادمهای دیگه شوکه بودن و مطمئن نبودن چطوری این ادما به اینجا اومدن ولی تصمیم گرفتن فعلا به خونه ی یکی از اونها برن و ازشون کمک بخوان
YOU ARE READING
Brave New World
Fanfiction(completed) couples: taekook, yoonmin, namjin, hopemin genres: dystopian, smut, fantasy, angst, romance خلاصه: سال ۲۴۵۰ میلادی... یه دنیای مدرن که برای ادمای سیصد سال قبل یه کابوس حساب میشه! یه زندگی دقیقا مخالف اون چیزی که در قرن بیست و یک وجود دا...