فلش بک (دقایقی قبل )
از گرمای زیاد و درد دیک تحریک شدهاش از خاب پرید ، چشماش رو باز کرد و روی تخت نشست ، اول نگاهی به جیمین انداخت ک کاملا از خستگی بیهوش شده بود کنارش انداخت .
نه تنها رابطه با جیمین حالش رو خوب نکرد ، بلکه بدتر شده بود و گرگ عصبانی و توی رات رفته اش فقط درخواست رایحه شکوفه های گیلاس رو میکرد .
اب دهنش رو قورت داد و از روی تخت بلند شد ولی بخاطر گیج بودن و شدید بودن راتش چشماش سیاهی رفت و تلو تلو خورد ، دستش رو روی دیوار گزاشت تا تعادلش رو حفظ کنه و بدون اینکه کاملا متوجه باشه تو چه حالیه از اتاق بیرون رفت .
نفس عمیقی کشید و به سمت اتاق نامجون و امگا رفت تا با فهمیدن رایحه شکوفه گیلاس کمی بهتر شه ، ولی با هر قدمی ک نزدیک تر میشد ضربان قلبش بالاتر میرفت و درد توی دیکش بیشتر میشد .
جلوی در اتاقی ک رایحه شکوفه گیلاس بیشتری ازش میفهمید ایستاد و در رو باز کرد ، زبونش رو روی لبش کشید و لبخند کجی از روی لذت فهمیدن رایحه شکوفه گیلاس زد و داخل رفت .
به حدی با کشیدن رایحه شکوفه گیلاس توی ریه هاش مست شده بود ک با هر قدمی ک به تختی ک امگا روش خواب بود ، برمیداشت کنترل رفتار و افکارش رو بیشتر از دست میداد .
دقیقا کنار تخت و بالای سرش ایستاد و به صورت امگای خوابیده نگاه کرد ، خم شد و زانوی پای راستش رو روی تخت گزاشت ، سرش رو نزدیک گردن امگا نگه داشت و نفس عمیقی کشید .
امی گفت و چشماش رو بست ، چنان با رایحه شکوفه گیلاس مست شده بود و کنترلش رو از دست داده بود ک هیچ وقت همچین مستی رو با خوردن شراب تجربه نکرده بود .
دستاش رو دو طرف سر امگا گزاشت و زبونش رو بیرون اورد و نوک زبونش رو روی گردن امگا کشید ، حتی پوست گردنش هم طعم شیرین بود .
اینبار خودش رو جلوتر کشید و کاملا روی تخت اومد و زانوهاش هم دو طرف بدن امگا گزاشت ، دوباره سرش رو توی گردن امگا فرو برد و اینبار با دندون های نیشش ک بخاطر رات بلندتر و تیزتر شده بودن ، گردن امگا رو گاز گرفت ک بلافاصله ناله امگا از روی درد بلند شد ...
___________________
با درد شدیدی ک توی گردنش پیچید ناله بلندی کرد و چشماش رو سریع باز کرد ، با ترس نگاه فردی ک روی بدنش خیمه زده بود نگاه کرد و دستاش رو روی شونه هاش گزاشت و فشار داد تا از روش کنار بره و زوزه های لرزونی میکشید .
ولی اون فرد نه تنها هیچ تکونی نخورد بلکه دستاش رو از روی شونه هاش گرفت و بالای سرش قفل کرد ، سرش رو از تو گردنش دراورد و تا نگاهش به نگاه الفا دوخته شد نفسش توی سینش حبس شد و ضربان قلبش با سرعت بیشتری شروع به تپیدن کرد .
YOU ARE READING
Accursed | Kookv
FantasyAccursed Genre: Historical..angst..smut..omegavers..mpreg Couple: kookv Sub Couple: kookmin..yoonmin Up Day: Monday خلاصه: تهیونگ به طور خیلییی اتفاقی اولین امگای تاریخه ک با وجود فقر و نداشتن پدر از مادر مریضش نگه داری میکنه. چی میشه اگر توی روز ه...