Part 27

3.6K 613 85
                                    

به صندلی تکیه داده و ظرف شراب رو نزدیک صورتش نگه داشته بود و به جای خوردن شراب ، رایحه‌ شراب رو بو‌ میکرد و نگاهش رو به جین ک‌ بعد از تمرین شمشیر زنیش ، شمشیر رو گوشه ای انداخته و به سمت گیاهایی ک‌ چیده بود رفته و با شوق هر کدوم رو دسته بندی میکرد .

اهی کشید و تمام شراب توی ظرف رو یه نفس سر کشید ، با سوزش گلوش بخاطر الکل توی شراب اخم کمرنگی روی پیشونیش نشست‌ و ظرف رو روی میز جلوش گذاشت .

نمیتونست جین رو از خودش دور کنه و بفرسته جایی ک جونش در خطر باشه ، هرچند ک‌ با چیزایی ک شاهزاده در مورد اون‌ امگا گفته ، غیر ممکن به نظر میرسید ک اون‌ امگا بخاد صدمه ای به جین برسونه ، ولی ...نامجون ، محافظ شاهزاده و حتی خود شاهزاده ، یا هرکس دیگه امکان داشت اگر ذره ای بفهمن جین برای چی به اونجا رفته ، بلایی سرش میاوردن و جونش به خطر میافتاد .

مگر اینکه تمام تمرکز و وقتش رو بزاره روی پیدا کردن کسی ک بتونه جای جین بره به چین ، کسی ک مثل جین باشه ...ولی لعنت خیلی سخت تر از چیزیه ک بنظر میرسید

با این حال باید دنبال راه چاره‌ای میگشت ، نمیتونست تنها پسرش ، تنها فردی ک بخاطرش تا الان اینجا مونده و ادامه داده رو بدون هیچ محافظی بفرسته چین .

جین به حدی مهربون بود و روحیه حساسی داشت ک اگر حین مبارزه ناخواسته به کسی صدمه میزد ، هرکاری ک داشت با گریه ول میکرد و میرفت براش دارو درست کنه تا روی زخمش بزاره .

ولی ... همین یکی از ویژگی هایی از جینه ک اون رو مناسب نزدیک شدن به اون امگا میکنه ....

اهی کشید و به صندلی تکیه داد و چشمهاش رو بست ، اگر نمیتونست کسی رو پیدا کنه باید یسری اموزش هایی رو به جین میداد ک حداقل هر وقت احساس کرد جونش در خطره یا امکان داره هویتش لو میره از اونجا فرار کنه .

چشمهاش رو باز کرد و نگاهش رو جین داد ، پشیمونی های زیادی از گذشته داشت ، درد های زیادی کشیده و چندین بار تصمیم گرفته بود ک هرچی اینجا هست رو ول کنه و بیخیال هرچی ک داره بشه ولی ... با اومدن جین تمام عشقی ک توی قلبش مونده رو بهش داد .

ولی اگر تمام زجر ها رو نکشیده بود شاید الان جین رو نداشت ، ولی .... شاید هم اون جین رو دنیا میاورد ، لحظه ای با این فکر لبخندی روی لبش نقش بست .

نفسش رو با صدا بیرون فرستاد و‌ سرش رو تکون داد الا وقت این افکار نبود ، باید هرچه زودتر با جین حرف میزد و از الان التماس میکرد به الهه ماه ک‌ جین قبول نکنه تا با خیال راحت تری دنبال فرد دیگه ای بگرده .

هرچند اگر خودش تنها کسی بود ک با جین حرف میزد میتونست کاری کنه تا جین مخالفت کنه ولی شاهزاده گفته بود ک خودش هم باید باشه ، لعنت بهش چجوری میدونست بفهمه توی ذهن بقیه چی میگذره .

Accursed | KookvWhere stories live. Discover now