part26

956 118 61
                                    

این دفعه یک وقفه طولانی بین پارت ها افتاد که امیدوارم دیگه اینجوری نباشه و این فیک هم به جاهای خوب ترش برسه و تمام بشه⁦(◔‿◔)⁩
تقریبا پونزده پارت دیگه داریم،پس نگران پایانش نباشید⁦🥀
( ꈍᴗꈍ)⁩

پارت بعد:۳۲ووت

___________________________________________

دستامو به هم پیچیدم و لبه ی تاپ نیم تنه و ساده و مشکی رنگمو پایین کشیدم...

چطوری بهش بگم؟

استرس داشتم.

خیلی هم استرس داشتم.

دوباره به صورتش نگاه کردم که قبل از اینکه حرفی بزنم گفت:تونستی تو این مدت به چیزی که بهت گفتم فکر کنی؟

سرمو تکون دادم و صدام به زور از گلوم بیرون اومد:فکر کردم.

جیمین دوباره گفت:ببین...نمی‌خوام بهت دروغ بگم،من نمی‌خواستم تورو قاطی این بازی کنم،فقط میخواستم ازت کمک بگیرم تا توی این کافه راه باز کنم.
ازت ممنونم،در واقع به لطف تو من تونستم نصف راه و به جلو بپرم.اگر نمیخوای بیشتر از این کمکم کنی متوجه ام،فقط امیدوارم به کسی چیزی نگی و حرفامو فراموش کنی.

سرم پایین بود و به حرف هاش گوش میکردم،از لحن حرف زدنش،متوجه شدم که چرا داره این حرف هارو میزنه،اون مجبور شد بخاطر لو ندادن و خراب شدن نقشه هاش جلوی سونگجه اون شب یهویی منو ببره به خونه اش و اون حرف هارو بهم گفت؛الان هم داره برام توجیه می‌کنه که نمی‌خواد کمکش کنم و همین که توی کارهاش دخالت نکنم کافیه.

لبخند کوچیکی زدم و لب هامو به هم فشار دادم،تاری چشم هامو نادیده گرفتم و نفس عمیقی کشیدم و دوباره بهش نگاه کردم و با سرم تایید کردم:میفهمم‌‌...من دخالتی نمیکنم و حواسم هست که چیزی به کسی نگم‌،ممنونم که همه چیز و بهم گفتی و متاسفم که بیشتر از این نمیتونم کمک کنم.

لبخند بزرگی روی صورتش بود و نشون از رضایتش بود.

خوب بود که خوشحال بود،این تنها کاری بود که میتونستم براش انجام بدم.

"جیمین"

از اینکه بدون اینکه دلشو بشکونم و باعث بشه باهام لج کنه و نقشه هامو به هم بریزه،همه چیز همون‌طور که میخواستم پیش رفته بود خوشحال بودم.

با حرف آخرش ناخودآگاه دستمو بالا آوردمو روی موهاش گذاشتم و کمی به هم ریختمش.

فکر میکردم دختر لوس و دست و پا چلفتی باشه ولی الان ذهنیتم تغییر کرده بود،بنظرم تنها دختری بود که اگر میخواستم روزی به کسی اعتماد کنم،میتونستم روش حساب کنم؛نه بخاطر اینکه به بقیه چیزی در مورد کارهام نمیگفت،بخاطر اینکه آنقدری منطق و عقل داشت که شرایط و درک کنه و اگر کمکی نمیکنه به کسی ضرری نرسونه.

Badboy,Badgirl{complete}Where stories live. Discover now