part33🔞

1.6K 125 48
                                    

پارت کثیف و خیسی است...😑👀
من بدبخت امروز دوتا امتحان تو یه روز داشتم اونم درس تخصصی و چهار واحدی😖سوری دیر شدددد😙

پارت بعد:۴۰ ووت

___________________________________________


شلوار خودشو پایین تر کشید و منم روی زانوهام روی تخت ایستادم و همونجور که همو میبوسیدیم،شرتشو کنار زدم و دیکشو توی دستم گرفتم و شروع به ماساژ دادنش کردم...

کمرمو گرفته بود و نگهم داشته بود‌.

این وسط داشتم به این فکر میکردم که رفتارش توی رابطه کاملا برعکس چیزی بود که در موردش داشت باهام حرف میزد.

پایین تر اومدم و ایندفعه دیگه کلا شلوار و لباس زیرشو تا زانوش پایین دادمو همزمان با ماساژ دادنش،زبونمو دور کلاهکش کشیدم که سرشو عقب داد و آهی کشید.
دیکش کاملا بزرگ شده بود،توی دهنم بردمش و تند تند سرمو عقب جلو می‌بردم و زبونمو از بالا تا پایین روی دیکش کشیدم.

به محض بالا آوردن سرم چنگی به باسنم زد و بازوش و ساق دستشو محکم دور کمرم حلقه کرد و منو بالا کشید.

"جونگکوک"

دیگه نمیتونستم تحمل کنم،زبونش داشت دیوونم میکرد،بالا کشیدمش و شروع به بوسیدنش کردم،لبای درشتشو که خیس بودنو گاز گرفتم و از کنار لبش مک زدم و پوست سفید گردنشو به دندون گرفتم،صداش که اه میکشید و ناله میکرد باعث میشد محکم تر انجامش بدم...


_جونگکوکا...دردم...

لباشو بستم و زبونمو وارد دهنش کردم تا حرف نزنه،ضربه ای به باسنش زدمو لباشو ول کردم و چرخوندمش.

همراهش خم شدم و بالا تنشو پایین بردم و انگشتمو خیس کردم و روی پوسی خیسش کشیدم.

شلوارمو کامل در آوردم و پایین تخت انداختم،زبونمو بین پاهاش کشیدم و حس میکردم که خودشو کمی جمع کرد،بوسه ای روی روم پاش زدم و ساق دستمو دور پاهاش حلقه کردمو چند بار کارمو تکرار کردم و از بالا تا پایین زبونمو کشیدم.

صاف ایستادم و دیکمو روی پوسیش کشیدم و با یک حرکت کوچیک داخلش فرستادم،صدای نفس نفس زدنشو میشنیدم،چند ضربه محکم زدم و دستمو دور شکمش پیچیدم و بالا اوردمش،دستشو روی گردنم صورت و گردنم گذاشت و بدنشو در حالی که پشتش قرار گرفته بودم بهم تکیه داد،چشم هاش بسته بود و صدای ناله کوچیکی از بین لب هاش بیرون میومد،لب هامو روی گردن و پشت گوشش کشیدم و شروع به مک زدن کردم و همزمان ضربه هامو تند تر کردم...

محکم خودمو بهش میکوبیدم،لیسا کاری میکرد که هر دفعه که بیشتر باهاش می‌بودم،بیشتر میخواستم.

دیکمو بیرون کشیدم و روی تخت نشستم و لیسا روی پاهام نشست،دیکم داخلش نبود ولی روش عقب جلو میشد و خودشو تکون میداد،بازوهامو کشیدم و عقب بردم و سرمو بالا کشیدم و چشم هامو بستم،ناخن هاشو روی پوست شکم و سینه هام احساس میکردم.

کمی ایستاد و خودشو بلند کرد و دیکمو با دستش نگه داشت و روش نشست،دوباره احساس فشرده شدن و فروش رفتن داخل پوسی داغش باعث شد آه بلندی بکشم و جلو اومدم و کمرشو با دستام دور گرفتم،جلوتر رفتم و لبه تخت نشستم و پاهام به پایین آویزون شد،با دستام که به کمرش بود بهش کمک کردم و بالا پایین می‌رفت...

آه عمیقی کشید و گردنمو بغل کرد و صورتمو به سینش فشار داد،قفسه سینشو بوسیدم و کمرشو بالا نگه داشتم،ارضا شده بودهمونطور که داخلش بودم،شروع کردم از پایین سریع تر ضربه زدن و بعد از مدتی ارضا شدم.

زانوهاش شل شد و روی پاهام نشست،هنوز داخلش بودم و توش ارضا شده بودم.

بوسه محکمی به لب هاش زدم و چند بار داخلش تکون خوردم و خیسی رو روی دیکم احساس میکردم.
چشم هاشو باز کرد و به هم خیره شدیم،صورتمو بالا گرفتم و صورتشو پایین آورد و ایندفعه لیسا بود که میبوسید،چشم هاش نیمه باز و خمار بود،موهاشو از روی صورتش کنار زد و آروم گفت:خوابم میاد...

روی تخت دراز کشید و پتو و روش کشیدم و کنارش زیر پتو رفتم،دستمو باز کرد و سرشو روی بازوم گذاشت،لبخند بزرگی روی لبم اومده بود،از اینکه خودش خواسته بود که روی بازوم بخوابه،یجورایی حس عجیب و باحالی داشت،کاملا با تجربه قبلی داخل همین خونه فرق داشت.

موهاش روی دستم و بالشت پخش بود با پایین موهاش بازی میکردم.

+میگم...چرا از کاندوم استفاده نکردیم؟

خیره به سقف موندم،واقعا چرا ازش استفاده نکردم؟اصلا بهش فکر هم نکردم،همیشه تو ماشین هم داشتم ولی اصلا یادم نبود.

_نمیدونم...یادم رفت...

کمی چشماشو باز کرد و نگاهم کرد که دوباره بست و حلقه دستاش دور دنده هام محکم تر شد و خودشو بهم نزدیک تر کرد:منم...

لب هاش بهم چشمک میزد،گاز کوچیکی ازشون گرفتم که اخمی کرد و خندیدم.

+چون خوابم میاد،ازت می‌گذرم پسر بد...

کف همون دستم که زیر سرش بود و بالا آوردم و روی سرش گذاشتم و گفتم:منم چون خوابت میاد ازت می‌گذرم و میذارم بخوابی دختر بد...

پایان

Badboy,Badgirl{complete}Where stories live. Discover now