پنج روز بعد از ماجرای گاز گرفتی، چانیولی که حال بهتری داشت از بیمارستان مرخص شد و به خونه ای برگشت که اونجا قاتل شده بود...با بودن توی اون خونه نفرت انگیز و نگاه به هر گوشه اش، روح تاریک شده اش بیشتر از قبل رنگ سیاهی به خودش میگرفت و روانش با دیوونگی ترسناکی عجین میشد...چانیول موقع بازجویی گفته بود همسرش چند ساعت قبل شام اعتراف کرده بهش خیانت کرده و از این بابت اظهار پشیمونی کرده بود...
پلیس بلافاصله فیلمهای دوربین مدار بسته مجتمع رو چک کرده بود. رفت و آمدهای پسر انگلیسی تباری به واحد پارک چانیول در نبودش ، ادعای چانیول رو تایید کرده بود.
پزشک قانونی بعد بررسی جسد جی یون اعلام کرده بود هیچ ضرب و کبودی روی بدنش دیده نشده. این نشون میداد زن بدون هیچ اعمال خشونتی مقدار زیادی دارو خواب خورده...
بعد نظر پزشک قانونی، اوضاع کاملا به نفع چانیول شد. با توجه به شواهد موجود سر صحنه جرم، فرضیه خودکشی برای پلیس پر رنگتر شده بود.
اینکه چانیول هم صدمه دیده بود، شک پلیس ها رو از قاتل بودنش برطرف کرده بود.
همه اینها دلیلی شد برای اثبات خودکشی کردن جی یون و سو قصد کردنش به قتل همزمان خانواده اش...
بعد کمی کشمکش، پرونده مرگ جی یون با نتیجه خودکشی بسته شد...
نوزاد کوچیک هنوز توی بیمارستان بستری بود...این برای چانیولی که قصد داشت به فرانسه بره خوب بود، چون واقعا نمیدونست چطور باید بچه کوچیکی که الان مراقبت بیشتری نیاز داشت رو با خودش ببره...پرستاری رو استخدام و موظف کرد تا مراقب نوزاد کوچیک آسیب دیده اش باشه.
جمع جور کردن خودش یک هفته طول کشید. به محض خلاص شدن از کارهای کفن و دفن جی یون و بدون گفتن خبر مرگ جی یون به خانواده اش، بلیطی تهیه کرد و خودش رو به بکهیون و هتل جرج پنج رسوند. میترسید بکهیون بعد باخبر شدن از مرگ خواهرش به کره بره و اون نتونه پسرک رو گیر بیاره...پیدا کردن بکهیون و کوین آسون بود. چون پسرها هر روز باهم به گشت و گذار میرفتن. چانیولی که کاملا خودش رو پوشونده بود از دور لحظه به لحظه تعقیبشون میکرد و دقیق بکهیون رو زیر نظر داشت. طی دو روز کلافه شده دنبال موقعیت مناسبی بود تا پسر کوچیک رو تنها گیر بیاره.
بکهیونی که مشغول سیاحت کردن بود، از وجود مردی که زیر نظر داشتش بی خبر بود.
پسر کوچیک با وجود این گشتن ها و خوش گذرونی ها، روحیه خرابی داشت. چون نتونسته بود قدمی به کوین نزدیک بشه...خوشبختانه یا متاسفانه پسر چشم سبز بعد شب اول دیگه اصراری به رابطه نکرده بود. اما خیلی واضح ازش دوری میکرد...بکهیون از خودش کفری بود. چون کوین بارها بهش گفته بود میتونن دوست باشن و این ازدواج میتونه صرفاً یه راه برای اقامت گرفتنش باشه. فقط در حد یه ثبت شدن کاغذی...
اما با اصرارهای بیش از حدش، پسر بزرگتر رو قانع کرده بود یه رابطه واقعی رو شروع کنن تا اینطوری درد عشق چانیول رو فراموش کنه...یه جورایی کوین رو مجبور کرد توی برگذاری مراسم ازدواج و ماه عسلشون جدی باشه...حالا که نوبته خودش بود تا برای یکی شدن قدمی برداره، پا پس کشیده بود و حسابی با روان پسر چشم سبز بازی کرده بود...
ESTÁS LEYENDO
BEST MAN
Fanfic💥 عنوان : ساقدوش داماد 💥 ژانر: رمنس درام انگست اسمات 💥نویسنده : golabaton 💥کاپل :چانبک 💥وضعیت : کامل شده 🥀 خلاصه همه چیز از یک نامه اعتراف شروع شد. بکهیون خیلی با خودش جنگید تا بالاخره بتونه توی اون نامه کوفتی، عشق دردناکش رو به چانیول اعترا...