"عضو جدیدی از خانواده" 39

80 55 45
                                    

▪︎ A New Member Of Family

☯♱

با صداي زنگ موبايلي، به سمت داشبورد ماشين كه هميشه محل نگه‌داري تمام موبايل‌هاي مختلفِ هر هويت بود هجوم آورد و درش رو باز كرد. دستش به موبايل سيلور رنگي خورد و مي‌دونست اين موبايل متعلق به پدرش بوده. روي دكمه اتصال زد و موبايل
رو به گوشش نزديك كرد:

-جونگهون؟

صداي بامزه و ترسيده پسري كه انگار يكم بچگونه به نظر مي‌رسيد اما در همين حال رسا و محكم هم بود، توي گوشش پيچيد.

-الان نمي‌تونه صحبت كنه، مي‌تونم بهتون كمكي بكنم؟

صداي رسا و ترسيده اون پسر دوباره توي گوشش پيچيد:

-نه نه نه، من بايد با خودش صحبت كنم. من كيم تهيونگ هستم اون من رو مي‌شناسه.

چانيول اخم ريزي كرد. صداي اين پسر بيشتر به پسر نوجووني مي‌خورد تا كسي كه بتونه دوست پدرش در قديم باشه يا چنین چيزي.

-ببخشيد كه من اين خبر رو بهتون ميدم اما جونگهون نزديك به دو ساله كه فوت كرده. شما كي هستين؟

پسري كه پشت خط بود، از شنيدن اين خبر ناگهاني از شوك كمي مكث كرد. نمي‌دونست از خبر مرگ جونگهون چه واكنشي نشون بده و چه احساسي داشته باشه. اما كلمه‌هايي كه بعد، از اون پسر خطاب به چانيول در گوشش پيچيد، مغز و تمام افكارش رو به سرعت به بازي گرفت:

-من پسرشم..

☯♱

از ماشين به سرعت پياده شد. كه در كنار كافه پاركش كرده بود. كافه‌اي كه محل قرارشون با اين پسره احمق يا طبق نظر خودش يه شيطان يا يه شيپ شيفتر بود. با خشم به سمت صندوق عقب رفت تا مهمات لازم رو براي شكار هيولاي بامزه وقت تلف كن رو برداره. كريس پرونده‌اي كه توي دستش بود رو باز كرد و گفت:

-ببين چانيول تنها چيزي كه مي‌تونم بگم اينه كه كيم تهيونگ واقعا وجود داره. متولد سی دسامبر 1997 هست و مادرش هم كيم مينگي عه. اسم پدر توي شناسنامه‌اش ذكر نشده. اون شاگرد اول دبيرستان بوده و فارغ‌التحصيل شده و الان هم دانشجوي پيش
پزشكي دانشگاه ملی بوسانه. چانيول، داري گوش ميدي؟

چانيول در تمام زماني كه كريس اطلاعاتي در مورد كيم تهيونگ قلابي و احمق رو مي‌خوند، مشغول برداشتن كلت پر از خشاب نقره، چاقوي نقره، آب مقدس و بهترين مهمات و مورد لازم‌ترينشون براي پيشگيري بود. اين اصلا حتي شوخي جذابي هم نبود
كه كسي زنگ بزنه و خودش رو پسر جونگهون معرفي كنه. با قاطيعت خاصي توي چشم‌هاي كريس زل زد و در حالي كه مهمات لازم رو در جيب‌هاي داخلي كتش جا مي‌داد، گفت:

-اين يه تله است.

و بعد به سمت كافه در نزديكي ماشين حركت كرد و كريس هم مجبور شد پشت سرش بره. چانيول هميشه غيرمنطقي مي‌شد اما واقعا حقش بود يا نبود؟چجوريه كه پسري زنگ مي‌زنه، خودش رو كيم تهيونگ و پسر جونگهون معرفي مي‌كنه؟ چجوري اون پسر،
مي‌تونست فرزند پدرش باشه؟

ᴛʜᴇ ᴅᴀʏ ᴛʜᴇ ᴅᴇᴠɪʟ ғᴇʟʟ ɪɴ ʟᴏᴠᴇ s¹Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz