17

133 69 14
                                    

یی در حینی که نگاهش به ساختمون رو به روش بود زیر چشمی به ییبو نگاه کرد و پرسید:الان اینجا چیکار میکنیم ییبو؟!

ییبو با چشم های ریز شده جواب داد:اومدیم جاسوسی...

یی سمتش چرخید و با قیافه ی پوکری گفت:جاسوسیه کی عزیزم؟!

ییبو به آئودی مشکی رنگی که از در خونه بیرون اومد خیره شد و با اخم گفت:دکتر کاناوات... اونجا رو ببین

یی به عقب برگشت! با دیدن ماشین ابروی بالا داد و با حیرت گفت:شت انگار خیلی دکترو دوست داره که رفته یه ماشین حین ماشین دکتر خریده

ییبو سمت ماشین چرخید و گفت:بدو سوار شو باید ببینیم کجا میره

یی با گیچی نگاهی به ییبو انداخت و گفت:کجا

ییبو درحینی که سوار ماشین میشد جواب داد:تعقیب و گریز بپر بالا الان گمش میکنیم

یه ساعتی میشد که توی خیابون های شلوغ پکن، پشت سر آئودی مشکی رنگ گالف حرکت میکرد! یی بیحوصله سرشو روی شیشه گذاشت و رو به ییبو پرسید:تا کی قراره دنبال این یارو باشیم

ییبو بدون اینکه چشم از رو به روش برداره جواب داد:تا زمانی که مطمئن بشم این یارو هیچ دخلی به قتل ها نداشته باشه

یی تای ابروشو بالا داد! نمیدونست ییبگ چرا باید به گالف کانوات شک کنه:به چه دلیل کوفتی ای فکر میکنی این یارو ربطی به اون قتلها داره

ییبو با دست به ماشین مشکی رنگی که جلوی موسسه پارک شده بود اشاره کرد :اون ماشین... قاتل آئودی مشکی رنگ داشت... یادت رفت

یی تک خند ناباوری زد:فاک یو ییبو... اینجوری باشه که اول از همه باید به جان شک کنی

ییبو سمت یی چرخید و با اخم گفت:جان قاتل نیست

یی هم اخم کرده گفت:کانوات هم قاتل نیست

ییبو دست به سینه پرسید :از کجا اینقدر مطمئن حرف میزنی

یی پوزخندی زد :تو خودت از کجا اینقدر مطمئنی که جان قاتل نیست... مکثی کرد و بعد با لحن دوستانه ای گفت:ییبو اینکه این یارو مدام دور و بر جان میگشته دلیل بر این نیست که قاتله... توی همین یه ساعت... چی ازش دستگیرت شد جز اینک این یارو تو کار خیره...الکی داری وقتتو سرش تلف میکنی

ییبو نمیدونست چرا اما یه حسی بهش می گفت این قتلها یه ربطی به اون دکتر داره! رفتار گالف کانوات شبیه یه استاکر بود که انگار زندگی جان رو زیر ذره بین گذاشته بود... ته دلش یه چیزی بود که نمیذاشت بیخیال گالف کاناوات بشه..ولی خودشم نمیدونست اون چیه!

از ماشین پیاده شد و سمت خونه رفت! وارد پذیرایی شد و کلید برق رو فشار داد:میو کجایی؟!

صدایی درست از پشت سرش جواب داد:کنارت

اعتماد اولین حرف عشقه... Where stories live. Discover now