..
جیهوپ دستمال را روی میز پرت کرد:
#یعنی چی که آزادت میزارم؟؟ پس اونهمه عاشقتم دوست دارم مُردم برات کشک بود؟؟
نگاه بیحالم روی دستمال ثابت ماند:
#آزادت میزارم! هه آقا یادش نیست خون هممون رو تو شیشه کرد که میخوامش!!
به خاطر چهار تا عکس تو با جونگکوک نزدیک بود یه ملتی رو تیکه پاره کنه حالا میگه نمیخوام بهت فشار بیارم؟حرصی شروع به قدم زدن در آشپزخانه کوچکم کرد:
#یه رد مارک روی گردنت بود دفعه اولی دوباره دیدتت از حرصش جلوی همه ما فقط تو گوشت نزد!! میخواد ولت کنه؟؟ غلط کرده!!
رپ کردنهای بی توقف جیهوپ را صدای در قطع کرد:
#شوگاست، قبل از اومدن زنگ زد.
با باز کردن در طلبکارانه غرید:
#چیه اومدی ارث نداشته رفیق جونت رو ازمون بگیری؟؟
شوگا اما بی توجه یک راست سمت من آمد:
=واقعا الان میخوای قایم شی؟
شخص روبه رویم ذره ای به شوگای خونسرد همیشگی شباهت نداشت:
+چی؟
حتی جیهوپ هم انگار از خشونت صدای شوگا خشک شده بود:
=اومدم اینجا ازت یه سوال بپرسم، مثل آدم جوابمو بده!
شوکه فقط پلک زدم:
=تهیونگ رو میخوای یا نه؟
جیهوپ با عصبانیت بازوی شوگا را کشید:
#دیوونه شدی؟؟ چیکار داری میکنی؟؟؟
شوگا بدون توجه بازوهایم را بین دستانش فشرد:
=جواب منو بده جین میخوایش یا نه؟
جیهوپ اینبار ترسیده روی دستش کوبید:
#ولش کن روانی!
کمی نرمتر لحظه ای رو جیهوپ جواب داد :
=بزار کارمو بکنم سان.
دوباره سمت من چرخید:
=جواب بده جین! یه جواب آره بهم بده تا همون طوری که یه روز از دستش فراریت دادم همونجوری دوباره بندازمت تو بقلش فقط بهم بگو!!
بغض گلویم را به سختی پس زدم:
+آ.. آآآره
بی نفس دوباره پرسید:
=پای حرفت وایمیستی؟!
تصویرش میان اشکهایم تار شد، بی خیال غرور درهم شکسته ام بغضم را فریاد زدم:
+آررررههه!!
آخرین جانم هم انگار با این فریاد از تنم خارج شد و آرام میان آغوش گرم جیهوپ فرو ریختم:
YOU ARE READING
the Second son
Fanfictionبهم قول بده بعد از من جای هر دوتامون زندگی کنی، قول بده خوشبخت میشی. قول بده دنبال انتقام من نمیری. سالها پیش به خاطر من از همه چیزگذشتی حتی هویتت رو از دست دادی و تبعید شدی. ازت میخوام جای من زندگی کنی! بمون اینجا و خوشبخت شو، بزار این عذاب با...